دانلود جلد دوم رمان تب داغ هوس از ناب رمان
دانلود جلد دوم رمان تب داغ هوس
آرمین یه جوری نعره میزد انگار وسط جنگلِ،همه کُپ کرده بودن،
اون سالن شلوغ یه آن سکوت محض شد،تنها کسی که هول نکرده بود من بودم،
من شش سال با این مرد زندگی کردم،
انقدر از این نعره ها و خشم ها دیدم که کمتر از همه بهش اعتنا میکنم،
روزایی که آرمین فریاد میزد من زهره ترک میشدم گذشت
روزایی که دختر بیست و یکی دو ساله بودم و از قدرت آرمین میترسیدم،
از چشماش از صداش…نمیگم الان دیگه مقابلش یه شیرم مثل خودش نه ولی…آرمین از من یه زن دیگه ساخت
،نگین پشت سرم تند تند راه میومد با هول گفت:
-نفس، نفس آرمین میکشتت.
با حرص گفتم: هیچ غلطی نمیتونه بکنه،فکر کرده من نفس بیست یک و دو ساله ی اون روزام؟! که زیر گیوتین خواسته هاش باشم؟! دیگه چیزی برای از دست دادن ندارم که بابهاش کنار بیام،برای من آرمین تموم شده، فکر کرده بازم در برابر همه غلطاش سکوت میکنم؟ اینبار با همه فرق داره،یه لحظه کنارش نمیخوام بمونم نگین حتی یک لحظه.
نگین-آرمین ولت نمیکنه، ببین چقدر دارم بهت میگم، آرمین از همه چی میگذره اِلّا تو، تو براش فقط حکم یه زن نیستی نفس…نفس با توام!
«نفس زنان از راهی که تند تند میرفتم تا به حیاط برسم و از شر داد های گوش خراش آرمین راحت بشم گفتم:»
-ازش شکایت میکنم، با قانون که نمیتونه دربیفته،مگه الان تونست جلوی منو بگیره.
دستم با ضرب به عقب کشیده شد، انقدر محکم که تعادلمو از دست دادم با باسن زمین خوردم، آرمینو در حالی که کامیار و آقای شیخی سعی میکردند مهارش کنند بالا سرم عربده زد:
-به چه جراتی از من طلاق میگیری؟ هان؟ یادت رفته من کی ام؟ یادت رفته نفس پناهی.
«آرمین! وای آرمین! تو وقتی منو نفس پناهی صدا میکنی یعنی ظالمی یعنی رحم نداری یعنی ممکنه حتی از خشم منو تیکه تیکه کنی چون یادش می افته من دختر معشوقه مادرشم، با حرص و صدای خش دار گفتم