نوشته pani.moghaddam خلاصه:پریا…یک دختر معمولی هست که وارد مسئله ای میشه که نباید بشه..با ادم هایی اشنا میشه که زیاد با اونها بودن خوشایند نیست..ولی این وسط اتفاقای خوب خوبی میوفته.پایان خوش مقدمه:
تو مرا یاد کنی یا نکنی
باورت گر شود،گر نشود
حرفی نیست؛
اما …
نفسم می گیرد در هوایی که نفس های تو نیست
سهراب سپهری
قسمتی از داستان
با قدم هایی تند خودم را به دکتر رسوندم و گفتم:اقای دکتر یک لحظه!
به سمتم چرخید و گفت:بله!
_پدرم حالش چطوره؟
_همونی که قبلا گفتم.علاجش تنها عمله.
نگاهی اندوه بار بهش انداختم و گفتم:فقط؟
_بله البته نتیجه این عمل هم پنجاه پنجاست….میدونم خرجش براتون زیاده ولی تنها کار همینه!
از بلندگو نامش را پیج کردن و او با گفتن “ببخشید”مرا ترک کرد.روی نزدیک ترین صندلی نشستم.لیلا یکی از پرستارها که دیگه به خاطر زیاد شدن امدن من به بیمارستان من رو میشناخت کنارم نشست و گفت:پری!
سرم را بالا اوردم و گفتم:هووم!
_حالا غصه نخور،دکتر بازم گفت عمل؟
سرم را تکون دادم..لیلا گفت:حالا چند میلیونه؟
_۹میلیون برای یک عمل کوفتی تازه دکتره میگه پنجاه پنجاه.
لیلا اهی کشید،کمی به اطراف نگاه کرد و گفت:داداشت نداره؟
سرم را به علامت نه تکون دادم.
لیلا دستاشو دور شونم حلقه کرد و گفت:الهی بمیرم برات خواهر..راستی کارت چی شد؟
ناب رمان نامی آشنا برای علاقه مندان به خواندن رمان و کتاب،
بعید است علاقه مند به خواندن رمان باشید و حداقل یک بار به ناب رمان سر نزده باشید
بیش از 4000 رمان رایگان و فروشی در سایت بیانگر قدمت ما در این حوزه می باشد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ناب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.