داستان دربارهی یه دختره، دختری با قدرتهای عجیب که قراره به همه چیز پایان بده.
دختری که انتخاب شده تا قدم در راهی بذاره که پایانش معلوم نیست.
تنها سلاحی که داره عشق و محبتیه که توی قلبشه و جادویی که توی وجودش میدرخشه.
پس با جادوگر قصه همراه بشین تا پایان این راه معلوم بشه. مقدمه:
رازها چیزهای عجیبی هستند. در اعماق بعضی رازها حقیقتی بزرگ قرار دارد؛ اما این حقایق تا کی میتوانند پنهان باشند؟
وقتی همه چیز سر جای خود قرار بگیرد، پازل رازها کامل میشود و این پایان نیست! سرآغازی جدید است! داستان دربارهی یه دختره، دختری با قدرتهای عجیب که قراره به همه چیز پایان بده.
دختری که انتخاب شده تا قدم در راهی بذاره که پایانش معلوم نیست.
تنها سلاحی که داره عشق و محبتیه که توی قلبشه و جادویی که توی وجودش میدرخشه.
پس با جادوگر قصه همراه بشین تا پایان این راه معلوم بشه.
قسمتی از داستان : با صدای ضربههای محکمی که به در خورد، وحشتزده از خواب پریدم. با سرعت خودم رو به در رسوندم و بازش کردم. به محض اینکه در باز شد، صدای خنده بلند شد.
وقتی فهمیدم کار اون آتنای مارمولکه، دمپایی رو برداشتم و افتادم دنبالش.
– اگه جرئت داری وایسا!
– مگه دیوونه شدم؟
داشتم با سرعت از پلهها پایین میاومدم، به آخر راهپله که رسیدم آتنا داد زد.
– اِما مراقب باش!
ولی من پام لیز خورد و با سر داخل یه چیز نرم فرو رفتم. وقتی سرم رو بیرون آوردم عمق فاجعه رو حس کردم. کیک تولدم که دست لاله خانم (خدمتکار خونه) بود نابود شده بود!
دستم رو روی صورتم کشیدم و سعی کردم جلوی چشمهام رو از خامه پاک کنم. با بیحالی گفتم:
– وای خدا! کیک تولدم!
آتنا با این حرفم زد زیر خنده و گفت:
– خیلی باحال شدی، کل صورتت خامهای شده.
خاله و عمو هم که با این سر و صدا داخل سالن اومده بودند، ایستاده بودن و به من میخندیدند.
با چندش سعی کردم خامههای بیشتری رو از روی صورتم پاک کنم و گفتم: – این افتضاحه!
ناب رمان نامی آشنا برای علاقه مندان به خواندن رمان و کتاب،
بعید است علاقه مند به خواندن رمان باشید و حداقل یک بار به ناب رمان سر نزده باشید
بیش از 4000 رمان رایگان و فروشی در سایت بیانگر قدمت ما در این حوزه می باشد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ناب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.