خلاصه ای از داستان رمان: نبض تپنده داستان دختری به اسم شراره است که تو زندگی با وجود نفرتش از حس حقارت ، به طرز بدی تحقیر میشه ، شکست میخوره ، از پا نمیفته و برای بهتر شدن تلاش میکنه . تو زندگی آدمایی رو میبینیم که هستن اونم نه کم که به وفور .
آدمایی که صد رنگ میگیرن تا تو رو بی رنگ کنن .
آدمایی که در عین ادعای با خدایی ، اسم خدا رو بدون کوچکترین اعتقادی بهش به زبون میارن و براش تعین تکلیف میکنن .
آدمایی که افسار زندگیتو دست میگیرن و به جای خدا سرنوشتت رو رقم میزنن .
آدمایی که بالا رفتنشون به افتادن تو بستگی داره .
آدمایی که وجدانشون قد داغی مهری که از سر تزویر رو پیشونی میشونن داغشون نمیکنه : آدمهای متظاهر ریاکاری که هر چه اندامت نحیفتر باشه
خسته تر از اونیم که به نتیجه کارم فکر کنم .
برام مهم نیست هر چی میخواد بشه بشه ، دیگه بالاتر از سیاهی که رنگی نیست .
اینم رو همه بدبختیای دیگه ام . اصلا چه بهتر .
نشد هم نشد فوق فوقش ، خونه پرش اینه که بازم یه پوزخند کج رو لب این و اون ، که مشکل از خودشه : تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها . فرقی هم نداره برای ناتوانیت تو اثبات توانائیهات باشه یا تو اثبات نکرده هات .
تو که دیگه باید این چیزا رو خوب درک کنی با پوست و گوشت و خونت مثل همین الان .
مثل همین نبض تپنده زیر پوست کشیده تنت . آه … این نبض تپنده … همین نبض تپنده ست که برت میگردونه از اوهام و خیالات بیرون و پرتت میکنه تو دنیای بیرحم و مروت دور و برت .
حقیقت سخت تر و کوبنده تر از پتک تو سرت میخوره : تو هنوز زنده ای و این نبض ادامه داره و مجبوری این ادامه رو امتداد بدی و بکشی تا بیکران ها ، تا آخر سوختن و ساختن ، مثل همه سوختنهات و ساختنهات ، مثل همه داشته ها و نداشته هات …
ناب رمان نامی آشنا برای علاقه مندان به خواندن رمان و کتاب،
بعید است علاقه مند به خواندن رمان باشید و حداقل یک بار به ناب رمان سر نزده باشید
بیش از 4000 رمان رایگان و فروشی در سایت بیانگر قدمت ما در این حوزه می باشد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ناب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.