دانلود رمان دختر خون بس جلد 3 برای موبایل و کامپیوتر
دانلود رمان دختر خون بس 3
کیارش رسید بھم در رو کامل باز کرد کھ عرشیا تو چھار چوب در کامل نمایان شد
دلم می خواست مثل اون موقعھ ھا کھ از ماموریت میومد جیغ بزنم وبپرم بغلش
از قیافھ کیارش معلوم بود کھ نمی شناسھ منتظره یھ عکس العمل از منھ ، منم انگار خشکم زده بود قدرت ھیچ کاری
رو نداشتم
یھو بھ خودم اومدم نمی دونم چھ جوری خودمو تو بغل بھترین وخشن ترین برادر دنیا جا کردم
نمی دونستم از خوشحالی گریھ کنم یا بخندم اما چرا بغلش انقدر سرد بود چرا مثل قبل دستاش دور کمرم حلقھ نشد
چرا منو دور خودش نچرخوند چرا صدای از درنیومد اصلا چرا اینجوری شده
خودمو عقب کشیدم و بھ چشمای ھمیشھ یخیش نگاه گردم ولی چرا انقدر خشک چرا نمی خنده چرا خنثی داره نگام
میکنھ
من: داداش؟؟؟؟ عرشیا: ھیس !!! نمی دونم چرا فقط اومدم ببینم حال روزت چھ جوریھ مثل این گھ خوبھ خوبھ
بعد این حرف بھ کیارش اشاره کرد
عرشیا: فقط بقیھ رو از پا در آوردی ھمین مگھ نھ
من:ن نھ بھ خدا داداش تو بیا تو
عرشیا: نیومدم خونت مھمونی فقط یھ خبرای بھ گوشم رسید اومدم ببینم درستن یانھ گھ اگھ درستھ دستت رو بگیرم
باخودم ببرم کھ از این لبخندھا و شوخی ھاتون این وضع معلومھ غلطھ خداحافظ
من: عرشیا عرشیا
عقب گرد کرد و بی توجھ بھ من از پلھ ھا رفت پایین
برگشتم سمت کیارش و باگریھ وزاری بھش التماس میکردم بره دنبالش
من: تو راخدا کیارش توراخدا جلوش رو بگیر نزار بره توراخدا
اما اون گیج وبا تعجب داشت نگام میکرد انگار ھنوز تو ھنگ بود حتی یھ حرکتم نمی کرد گریم شدت گرفت
چادرم رو چنگ زدم و در آپارتمان رو باز کردم رفتم بیرون پشت سر ھم عرشیا رو صدا میکردم ھرچی دکمھ آسان سر
رو می زدم نمیومد ولش کردم واز پلھ ھا رفتم پایین چند بار نزدیک بود پرت بشم
ناب رمان نامی آشنا برای علاقه مندان به خواندن رمان و کتاب،
بعید است علاقه مند به خواندن رمان باشید و حداقل یک بار به ناب رمان سر نزده باشید
بیش از 4000 رمان رایگان و فروشی در سایت بیانگر قدمت ما در این حوزه می باشد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ناب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.