دانلود رمان شیاطین سیاه فرشتگان سفید آدم های خاکستری از ناب رمان
پرستو دختر جونیه که ذاتا گوشه گیر و خجالتیه که تنهایی اون و سایه حسادت ها و اذیت های خواهر بزرگش به این خجالت و گوشه گیری دامن میزنه . در این بین به مردی علاقه مند میشه ولی خواهرش تمام زندگی ، رویاها و ذهنیت زیبای اون رو به هم میریزه و نابود میکنه ولی بر عکس پیش بینی خواهرش این فقط زندگی پرستو نیست که از بین میره ، زندگی تمام کسانی که به پرستو نزدیک هستند به نوعی تحت شعاع قرار میگره …
همه خانواده های خوشبخت شبیه هم هستند، اما بدبختی یک خانواده مخصوص آن خانواده است.» با شنیدن صدای موسیقی حواسش پرت شد. انگشتش را به عنوان نشانه لای کتاب گذاشت و گوش تیز کرد. آهنگ جان عشاق استاد شجریان بود.
چند لحظه گوش داد. بعد دوباره کتاب را باز کرد. کتاب آناکار نینا بود.
سیاوش خیلی تعریفش را کرده بود و حالا با خواندن اولین پاراگراف خوشش آمده بود.
خم شد سررسید کهنه اش را برداشت و جمله را در آن یادداشت کرد.
آلارم گوشی اش صدا کرد. گوشی را برداشت و چک کرد.
بعد تقریبا از جا پرید و لعنتی به خودش فرستاد. به کل فراموش کرده بود. به سرعت لباس پوشید و از در اتاق بیرون زد.
– کجا؟
آن چنان با وحشت چرخید که چیزی نمانده بود کله پا شود و از پله به پایین پرت شود.
– ترسیدم!
کمی مظلومانه بود، اما شاهین همچنان جدی نگاهش می کرد
و صد در صد مشخص بود که منتظر جواب است آن هم یک جواب قانع کننده.
– سوال من جواب نداشت؟
– میرم از آقا بایرام بذر گل بگیرم.
شاهین چپ چپ نگاهش کرد و گفت:
– بذر گل؟ الان؟ تو این … این سرما؟
– خب بذر دیگه خود گل که نیست.
باید اول تو گلخونه بکارمش.
یه کم که بزرگ شد بعد تو باغچه می کارمشون.