دانلود رمان ملکه عذاب با لینک مستقیم
به تصویر خودم توی شیشه پر غرور لبخندی میزنم و براش فخر
میفروشم ،طی ده سال گذشته یکی از تفریحات هر شبم سر هم
کردن هفت تیری بود که به خودم قول داده بودم باهاش سیاوش
رو بکشم و حالا بعد از این همه تمرین توی این کار تبحر خاصی
پیدا کردم، جوری که حتی ماهر ترین تک تیر اندازهای بابک هم
.در مقابلم کم میارن
با صدای خنده بلند سلنا دوباره خاطرات کودکی جلوی چشم
.هام جون می گیرن
درست یادم نیست هفت ساله بودم یا هشت ساله
والدین آوینا جشن بزرگی به مناسبت موفقیت کاری پدرش
.گرفته بودن و باز بچه ها توی اون جشن جایی نداشتن
برای اینکه توی دست و پای بزرگ تر ها نباشیم و به قولی از
شرمون خلاص شن طبق معمول ما رو به اتاق بازی فرستادن تا
.به خوش بگذرونی شون خدشه ای وارد نشه
بچه ها مشغول بازی بودن اما من مثل همیشه دورتر از همه
گوشه ای کز کرده بودم و با حسرت بهشون نگاه میکردم که
چجوری سرخوش میخندیدن و بازی میکردن………..
بالاخره سپهر از یکجا نشستن خسته شد و بی حوصله توپش رو
زیر بغلش زد ؛نگاه کلی به بچه ها کرد و خودش رو به سیاوش
:رسوند
.بچه ها پاشید دیگه خسته شدم..بریم وسطی بازی کنیم–
سیاوش بیا یار کشی
همه بچه ها به سیاوشی خیره شدن که از جاش بلند شد و
.روبروی سپهر ایستاد
باز اولین نفر خواهرم سلنا بود که با لوندی کودکانه اش کنار
.سیاوش قرار میگرفت
به نوبت بچه ها انتخاب شدن اما قبل از اینکه به من برسن
:سیاوش نگاه جدی بهم کرد و و با اخم گفت
من این خپل و نمیخوام –
خپل،چاق،کپل،زشت،چهار چشمی،بابا غوری،موش کور……
پیشنهادی:
دانلود رمان ملکه در لباس ( جلد چهارم الهه ای در لباس) با لینک مستقیم
دانلود رمان میراث من عذاب با لینک مستقیم برای موبایل و کامپیوتر
دانلود رمان بچه بسیجی با لینک مستقیم برای موبایل و کامپیوتر
[…] دانلود رمان ملکه عذاب با لینک مستقیم برای موبایل و کامپ… […]