خلاصه رمان:دختری سی و چهار ساله بنام متین ، دختری که به خاطر تربیت نادرست پدرش اخلاق های مردانه زیادی داره ،هرچند خودش دوست داره زندگی دخترونه ای داشته باشه اما تو ارتباط با دیگران اصلا موفق نیست ..
قسمتی از متن رمان:
چشمان هذیان زده ام روی دامن مادر ثابت ماند، دوباره خون دیدم، دوباره از زیر دامنش خون دیدم.
مسخ شده به او زل زدم که کنار دیوار ولو شد و با بی حالی گفت
:-نمیگذرم ازت موسی، همه ی عمرمو حروم کردی، من نمی تونم دیگه حامله بشم،
بخدا بسمهپدر اما اینبار نعره نزد،
خود زنی نکرد.
فریاد نکشید.
چند دقیقه بی حرکت به مادر زل زد که انگار از حال رفته بود.
منصوره و مهناز با گریه به سمت مادر دویدند.
من سر جایم ایستادم، چشمانم دور تا دور سالن به گردش درآمد.رمان بخیه
********
مهدیه را دیدم که ناخن می جوید، منصوره رنگ به رو نداشت.
به مژگان زل زدم که کنار پایم زانو زده بود و گریه می کرد.
اما عقده هایم هنوز خالی نشده بود:-چند ساله دخترایی رو می بینم که همه رنگ می پوشن، همه مدل می پوشن،
حسرت یه رژ لب زدن حتی تو خلوت به دلم مونده، حسرت به دلم مونده یه نفر بیاد در این خونه رو بزنه بگه خواسگ…خواسگ…خواسگار منهگلویم سوخت، این بغض لعنتی داشت مرا از پا در می آورد.
اگر گریه می کردم سبک می شدم، گریه نمی آمد، گریه هم مثل پدرم نامرد بود
ناب رمان نامی آشنا برای علاقه مندان به خواندن رمان و کتاب،
بعید است علاقه مند به خواندن رمان باشید و حداقل یک بار به ناب رمان سر نزده باشید
بیش از 4000 رمان رایگان و فروشی در سایت بیانگر قدمت ما در این حوزه می باشد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ناب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
[…] مژگان زل زدم که کنار پایم زانو زده بود و گریه می […]