دانلود رمان من صاحبش هستم
پنجه هاﺷو توی موهام فرو ﮐرﺩ و محکم ﺩاﺩ ﺯﺩ:
واسه ﺁخرین بار اﺯت میپرسم اﺯ صدای ﺩاﺩش به خوﺩم ﻟرﺯﯾﺩم.
ﻧﻔسام تند ﺷﺩﻩ بوﺩ.ﺩستامو ﮐه به پشت صندﻟی بسته ﺷﺩﻩ بوﺩ ﮐمی تکون ﺩاﺩم.
اﺯ بس محکم بسته ﺷﺩﻩ بوﺩ حس میکرﺩم ﮐاملا بی حس ﺷﺩﻩ ﺟرئت ﻧمیکرﺩم سرمو باﻻ بیارم با صدای برﯾﺩﻩ برﯾﺩﻩ به سختی ﮔﻔتم:ﻧــ..ﻧـ…
نمیدونم با ﺩسته ی ﺷلاقش سرمو باﻻ اورﺩ ﺩاﺷتم قبض روح میﺷﺩم
ﺟرئت نمیکردم به هیکل ﻧرﻩ غوﻟش ﻧﮕاﻩ ﮐﻧم اﻧﮕار ﮐه حرفمو ﻧﺷﻧﯾﺩﻩ باﺷه ﺩوبارﻩ ﺩاﺩ ﺯﺩ:مﻧصور ﮐﯾاﻧی ﮐﺟاست؟
[…] دانلود رمان من صاحبش هستم […]
[…] دانلود رمان من صاحبش هستم […]
[…] دانلود رمان من صاحبش هستم […]
[…] دانلود رمان من صاحبش هستم […]
[…] دانلود رمان من صاحبش هستم […]
[…] دانلود رمان من صاحبش هستم […]
[…] دانلود رمان من صاحبش هستم […]
[…] دانلود رمان من صاحبش هستم […]
[…] دانلود رمان من صاحبش هستم […]
[…] دانلود رمان من صاحبش هستم […]
[…] دانلود رمان من صاحبش هستم […]
[…] دانلود رمان من صاحبش هستم […]
[…] دانلود رمان من صاحبش هستم […]
[…] دانلود رمان من صاحبش هستم […]