دانلود رمان ملاقات در روز سرد برفی از ناب رمان
دانلود رمان ملاقات در روز سرد برفی
به نام خدا
کنار یخچال ایستاد. درش را باز کرد و نگاهش را داخل یخچال چرخاند تا چیزی برای شکم گرسنه
اش پیدا کند. یخچال پر بود
از غذاهای نیم خورده و فست فود. اخم هایش را در هم کشید. نگاه کردن به ظرف میوه ، معده
خالیش را تحریک می کرد.
بی خیال سوزش احتمالی معده اش شد و خیار و نارنگی ای برداشت و به در یخچال تکیه داد.
نگاهش روی خواهرش که با
استرس دستمال کاغذی داخل دستش را تکه تکه می کرد، نشست. پوزخندی زد. خواهرش در
عرض پنج سال از زنی دانا
و زبر و زرنگ، به زنی ترسو و بدون رای تبدیل شده بود و این به شدت آزارش می داد.
خواهرش خوب و کامل بود و تنها چیزی که از اول در او دیده نمی شد، اعتماد به نفس بود و
بس. البته آن را هم داشت
ولی از نوع کاذبش. اما حالا از او چیزی نمانده بود جز زنی ترسو که برای هر کارش نیاز به تایید
داشت و همان اعتماد به
نفس ناقصش هم بر باد رفته بود. غلط ترین انتخاب عمر او، انتخاب شریک زندگی اش بود و
همین هم او را به این فلاکت
انداخته بود. خواهرش برای آن مرد حیف بود. سارا بلند قد بود و خوش پوش! صورت استخوانی و
کشیده اش با اعضایی
مناسب زینت شده بود. دهان، بینی و چشم ها، شاید هر کدام به