دانلود رمان بازنده ها نمی خندند با لینک مستقیم
نویسنده اکرم حسین زاده (امیدوار)
صدای دوبارهی آیفون که بلند میشود، ناچار مانتویم را تن میکشم و عجولانه روسریام را هم بدون نگاه کردن به آینه میبندم، با همان حس و حال مزخرفی که از روز پیش در وجودم، نمیدانم چرا! دارم عرض کوتاه حیاط را رد میکنم، نفس پری میکشم، هنوز در را درست و حسابی باز نکرده چشمانم جمع میشود، بوی معطر گلهای مریم در مشامم پر میشود، نگاهم فرصت بالا رفتن پیدا نمیکند، زمین پر است از گلبرگهای سرخ که دو سمت این جاده سرخ شاخههای سفید گل مریم منظرهی بدیعی به وجود آورده، فرصت آنقدر کم است که نتوانم نتیجه بگیرم …
چشمم تا انتهای این مسیر گلبرگی کشیده می شود؛ مسیری یک، یک و نیم متری … و می رسد به کفش هایی سیاه و براق و شیک! این بار هیچ نیازی به زمان ندارم که نتیجه بگیرم. صاحب این کفش ها چه کسی است! نگاهم بالا می رود تا شلوار کتان مشکی و بلوز اسپورت یشمی اش و تا چانه مربعی و محکم … لب هایی که خیلی باید دقت کرد تا آن کشیده شدن محوش را دید و سبیل متفاوت … چشمانم انگار در جنگ با خود از چشمانش پل می زند
و به موهای فر ولی بینهایت حالت دار و فوق العاده اش می رسد و از همانجا تا آسمان می رود … تکیه ام را به در می دهم. به یاد آخرین تیرم نفسی می کشم … حس پایان خط بودن و تغییر زیر بینی ام بد جور دارد خودی نشان می دهد … نمی دانم چشمانم جسارت می کنند یا تغییر میمیک صورت مرد موجب می شود اینقدر ضربتی نگاهم از آسمان به سمت چشمان او پرتاب شود
و چشمانش بیشتر شکل لبخندی می گیرد: سلام و من می مانم و یک سلامی که جوابش واجب است و او و سلامی که شاید خیلی معنا دارد … هنوز در جواب دادانش مرددم که تکیه اش را از ماشین مشکی رنگش می گیرد و گام کوچکی جلوتر می آید: داری پیشرفت می کنی …
دانلود رمان هجوم وهم بیابان ها با لینک مستقیم برای موبایل و کامپیوتر