دانلود رمان با خیالت میرقصم با لینک مستقیم
نویسنده : لیلاحمید
خلاصه:
در آموزشگاه را باز کرد و پا به خیابان گذاشت. احساس سبکی داشت. انگار باری از روی دوشش برداشته شده بود. حالا دغدغههایش تمام شده بود. در دلش از خوشحالی و هیجان کیلوکیلو قند آب میشد. دلش میخواست در خیابان چرخ بزند و بخندد. دلش میخواست به روی همهی مردم لبخند هدیه دهد و شادی خیرات کند.
داغی آفتاب به صورتش خورد. دستش را روی پیشانی گذاشت و سایهبان درست کرد تا نور چشمهایش را آزار ندهد. رو به دوستش آزاده گفت:
_تابستون داره تموم میشه، هوا خیال نداره یهکم کوتاه بیاد. همچین حرارت میزنه انگار اردوی آمادهسازی واسه جهنمه!