دانلود رمان بزن بهادر با لینک مستقیم برای موبایل و کامپیوتر
دانلود رمان بزن بهادر با لینک مستقیم
نویسنده: فاطمه سلیمانی
ژانر: عاشقانه اجتماعی
خلاصه رمان:
بزن بهادر به معنای شجاع و دلیر
گفته بودند دزد شبگیر جنون… در خیال واهی تصمیمها مینشیند. آنقدر دلبر و دلربا که خدا میداند. نمیدانم کجا و چهطور، فقط این را میدانم در جادهی تنهایی دزد شبگیر جنون من تو بودی! جنونی که با تو لذت داشت.
حرف دلت را در پس نگاهت خواندم و هر بار دورتر از تو، پا به جادههای متروکه گذاشتم…
تو دم از عشق زدی و من، آنقدر سرم گرم شد که نفهمیدم گاهی عشق… حرف حساب بر کلهاش فرو نمیرود!
راستی، عشق مگر کله هم دارد؟! جوابش شاید بیمنطقترین جواب عالم باشد! عشق اصلا، منطق ندارد..
کاشف با آن شکم گنده اش بر می گردد و خرخر کنان به حرف می آید. – نتونستم بگیرمش! لاقید شانه بالا می اندازد و لب می گشاید. -شنیده بودم معتادا موقع فرار هر چی جون دارن میدن به پاشون ولی حقیقتا ندیده بودم!
سری با تأسف تکان میده دو قدم برمیدارد تا وارد کلینیک شود. هنوز هم نفس هایش جا نیامده است. با شدت سینه اش را پر باد می کند و با یک فوت، کمی حالش جا می آید. نسیم را می بیند که بر روی تخت خوابیده است.
سری به تأسف تکان میدهد و به طرفش می رود.
-پاشو لنگاتو جمع کن ببینم چه خاکی تو سرم بریزم آخه! خمیازه ی نسیم بهسان فحشی است که مولود را عصبی می کند. -یه بار دیگه این دهن وامونده رو باز کنی و خمیازه که چه عرض کنم، شیهیه بکشی میدم دست اون کریم شغال تا حالت جا بیاد!
نسیم با خنده نگاهش می کند که مولود با لبخند محوی که سعی در مخفی کردنش دارد رو برمی گرداند. -کی فرار کرده؟! با چشمان حیرت زده به نسیم نگاه می دوزد و دندان بر هم می سابد. سال هاست که خشمی در وجودش دارد و نمی تواند کنترلش کند…