دانلود رمان آموج با لینک مستقیم
خلاصه:
رعنا عاشق پسرعموش میشه و به اصرار و دخالت پدر بزرگش به عقد هم درمیان.
علی اما از رعنا نفرت داره و به تجاوز و آزار و اذیت جنسی رعنا تاجایی ادامه میده که بعد از زایمان طلاق بگیره و بره.
حالا بعد از شش سال رعنا که زنی مطلقه ست برمیگرده و با علی روبه رو میشه و…
نگفتی اگه برگردم کاری میکنی خودم با دستای خودم
خودکشی کنم؟!
چرا به بقیه نگفتی این تو بودی که منو ترسوندی منو
مجبور کردی فرار کنم و برم؟
نگاه وحشت زده ی ایلیا مدام بین من و باباش در گردش
بود و پوست لبش رو می جوئید.
زنعمو مینا جلو اومد، ایلیا رو از بغلم گرفت و گفت:
– بچه ترسیده بینتون.
علی با پوزخند گفت:
– بچه ای که مادر نداشته باشه حال و روزش بهتر از این
نیست.
این همه سال سکوت کردم اما دیگه نمی تونستم سکوت
کنم، عصبی مثل خودش فریاد زدم:
– این بچه مادر نداره؟ مادر داشت اما تو مجبورش کردی که
بره و بچه ش رو از پیشش بردی
هردومون نفس نفس زنان به هم خیره بودیم، اقاجون
عصبی تشر زد:
– برید بیرون دعوا کنید