دانلود رمان درجه 2 با لینک مستقیم
نویسنده : رویا قاسمی و گیسو خزان
سیما جوان، بازیگر سینما که علی رغم تلاشهای زیادش برای پیشرفت همچنان یه بازیگر درجه ۲ باقی مانده، ولی ناامید نمیشود و به تلاشش ادامه میدهد تا این که با پیشنهاد عجیبی مواجه میشود که میتواند آیندهاش را تغییر دهد، در مقابل پسرداییش فرحان، که در حرفه خودش موفق است و نور چشمی فامیل، عاملی شده برای تشدید حس حسادت و رقابت، تا اینکه سیما برای جلو زدن از فرحان و پیشرفت در کارش تصمیم میگیرد …
بابا رسید. همیشه می گفت که باید ارج و قربت پیش خدا بالا باشه. بنده ی خدا کی هست که بخوای ارج و قربت رو بهش نشون بدی! می گفت، خدا باید با نگاهش با توجهش به آدم ها، عزت بده! بعد رفتن بابا سید، هر وقت که دلم براش تنگ میشد از خدا می پرسیدم، چرا یکی رو که بهم باور میداد که تو نگاهت حتما با منه، رو ازم گرفتی؟! همه چیز به اندازه ی کافی سخت بود. من فقط بابا سید رو داشتم که بهم اطمینان خاطر داشت!
بعد بابا سید، این آدم هایی که از پوست و استخونشون هستم، دنیا رو برام سخت گرفتند. نمی فهمیدن من یه دخترم با آرزوهای بزرگ و شاید که دور. تحمل آدم های خونه، بعد بابا سید سخت بود. نه مامان نه بابا، نه اون جقله که هفت روز هفته اینجا پهن بود، آدم فهمیدن من نبودن! نبودن که بعد یه فیلمبرداری سخت که اومده بودم خونه، مدام سرم غر می زدن که باید بذارم کنار این حرفه ای رو که جز دردسر برام چیزی نداره.
حس من به آدم های این خونه خنثی بود. جای بابا سید کنار صندلی کنار شومینه، خالی بود و عبای سبزرنگش هنوز از روی شونه های صندلی آویزون بود. کسی تو این خونه دلش رو نداشت که اون عبا رو برداره و بذاره توی کمدی که صاحبش ماهها بود که دیگه بین ما نبود. تسبیحش هنوز هم از دسته ی صندلی آویزون بود و چقدر خوب که یک شب قبل از اینکه بره چیزی از خودش رو مثل حضور هر روزه اش برامون گذاشت، یه گوشه از این خونه.