دانلود رمان زلف مویت با لینک مستقیم
ژانر : عاشقانه انتقامی
نویسنده : آیرین
خلاصه :
یاس دختر بیبند باری که پدر و مادرش در سن پنجسالگیش ازهم طلاق گرفتند، و با ناپدریش زندگی میکنه.زندگی پستی و بلندیهای زیادی داره که باعث…
با چشمای نیمه باز از روی تخت بلند شدم و از اتاق
بیرون رفتم.
صدای خندههاشون از آشپزخونه میاومد.
داخل آشپزخونهکه شدم با دیدن صحنه مقابلم خشکم
زد!
آقا رضا از پشت مامانرو توی بغلش گرفته بود و زیر
گوشش داشت زمزمه میکرد.
چشم مامان که به چشمهای گردم افتاد قبل از اینکه
چیزی بگم مامان پیش دستی کرد و زمزمه کرد:
_ دختر این چه وضعشه!
با گیجی ابرویی بالا انداختم همونطور که روی
صندلی مینشستم زمزمه کرد:
_ چی چه وضعشه؟
زیرچشات ریمل ریخته موهاتم عین زامبیها شده،
بگم بازم؟
حالا یادم افتاد، دیشب تا دیروقت مهمونی بودم و وقتی
هم برگشتیم از خستگی روی تخت ولو شدم.
سری تکون داد و صداش رو بلند کرد و گفت:
_ علی مدرست دیر شد پاشو بیا صبحانه.
_ امشب بیرونم کار دارم، شاید شبم نیام.
بیخیالی مامان از اینکه شبروهم نیستم بدتر حرصم
میداد.
یعنی از خداش بود برم و دیگه نیام؟
علی با یونیفرم مدرسش خوابالو کنارم روی میز
نشست و زمزمه کرد:
_ آبجی میتونی منم تا مدرسه برسونی؟
همینم مونده پسر این یارو به من بگه آبجی.
_ دیرم شده.
سریع داخل اتاق شدم تا خواهش وتمناهای مامانم
نشنوم