دانلود رمان عشق در نمیزنه از ناب رمان
دانلود رمان عشق در نمیزنه
نام رمان : عشق در نمیزنه
نویسنده : فاطمه زره پوش
خلاصه داستان:
داستان درمورد دختری به اسم رهاست که همیشه غرور توی زندگیش حرف اول رو میزنه و همیشه دربرابر پسرا کوه غرور بوده ودر این داستان با پسری از جنس خودش ،یعنی مغرور ومتنفر از جنس مخالف خودش برخورد میکنه این برخورد بر اثر یه تصادف به وجود میاد وباعث میشه این دوتاسر راه هم قرار بگیرن وباهم همکار بشن واز همین جاست که………..پایان خوش
مقدمه
عشق یعنی عین شین قاف یعنی علاقه شدید قلبی به یک فرد . اما این فرد برای هر کس فرق میکنه این فرد میتونه خیلی چیزهارو برای فرد عاشق بیاره اما عشق در نمیزنه بی هیچ اجازه وآروم آروم وطوری وارد قلبت میشه وتوی عمق قلبت ریشه میکنه که نمیفهمی چی شد؟ چه جوری شد ؟و وقتی به خودت میای که ……
قسمتی از داستان
ساعت هفت و ربع بود ، با صدای زنگ ویولون گوشیم که آهنگ cristalyzلیندزی استیرلینگ بود ، ازخواب بیدارشدم . همیشه عاشق این آهنگ بودما ، اصلا ازوقتی کلیپ این آهنگ رو دیدم عاشق ویولون شدم وهمین باعث شد برم ویولون یاد بگیرم ، ولی از وقتی این آهنگ رو به عنوان زنگ صبح برای دانشگاهم رو گوشیم گذاشته بودم ، دیگه داشتم از این آهنگ متنفر میشدم . بعد از این که کلی گوشیم توسر خودش زد تا بیدارم کنه ! بالاخره بلند شدم و خاموشش کردم و رفتم طرف دشوری .
دو تا چشام از زورخستگی بسته بودم ، منتها هرچند لحظه یه بار یکی ازچشام روباز میکردم محض اینکه احیانا نرم توی دیوار!!! همونجوری رفتم توی دشوری ، بادیدن قیافه خودم توی آینه وحشت کردم موهای ژولیده ، چشمای پف کرده صورت رنگ پریده که بیش ازحد به سفیدی میزد ، شبیه روح شده بودم با خودم گفتم:
_ بیچاره شوهرم سکته میکنه منو اینجوری ببینه!!
بعد دوباره همون افکار به قول حنانه هم دانشگاهیم فِمِنیستیم (یعنی ضد پسریاجنس مخالف) اومد سراغمو گفتم:
_ برو بابا گوربابای هرچی پسره اصلا حالا کی خواست شوورکنه!!