لگد میزنم ، روزگار دهن کج میکند ، دوستانم بی محلی … تو تنها کسی هستی که لگدش زدم و از شوق لمسه تکه ای از وجودم لبخند زدی … لبخندی به وسعت آغوشه پدری که گاهی بود و نبودش تفاوتی نمیکند … اما فقط گاهی … شیرم را با عسلی چشمانت نوشه جان میکنم … و بزرگ میشوم … به جای اینکه عصای دستت باشم برای احساسات پاکت زیرپایی میگیرم و میفهمم روزی زندگیم به خاطره درده احساس تو فلج خواهد شد! من به معجزه نگاهت ایمان آورده ام!! من … من هنوزم مومن لبخند های نادره توام! و تو ! و تو ای بلندترین آستانه دردهای زمینی ، تنها قِبله من، کعبه قلب توست…
تمام این هفت سال رنج را با خود میاندیشیدم که از نعمت مادر شدن محروم بودم. چقدر خوشحال بودم از حسی که داشتم، چقدر خوب است گاهی اجاق زندگی ات کور باشد. به او فهماندم….. به کثیف ترین مرده زندگیم فهماندم که از من ثمره ای نیست. آدمها چیزهایی را که به نفعشان باشد خوب میفهمند وخدا نکند اگر نفعی داشته باشی ، به روی خود نمیاورند که روزی مسایل سخت هندسه را هم از بر میکردندا زن گرفت زنه دوم، اما اینبار به نفع من تمام شد. بگذار اصلاح کنم آدمها گاهی ناخواسته هم به نفع دیگران قدم اشتباهی برمیدارند. برای من ذره ای ارزش ندارد، چه بهتر که گاهی دیر به این خراب شده پا میگذارد، چقدر خوب که سرش جای دیگری گرم است. اما این دفعه اخر، نمیدانم چرا نمیدانم چرا اینگونه شد. درخواست طلاق داده ام. میدانم حتی برای مهریه و لذتهای شبانه اش هم مرا به دست آزادی نمیدهد. بد قلقی میکردم، غر میزدم، اعصایش را خورد میکردم، تا جاهایی پیش رفته بودم، اما از این جا به بعد نمیدانستم باید چه کنم؟
ناب رمان نامی آشنا برای علاقه مندان به خواندن رمان و کتاب،
بعید است علاقه مند به خواندن رمان باشید و حداقل یک بار به ناب رمان سر نزده باشید
بیش از 4000 رمان رایگان و فروشی در سایت بیانگر قدمت ما در این حوزه می باشد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ناب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.