دانلود رمان دختری در غبار با لینک مستقیم
نویسنده : فرناز نخعی
ژانر: عاشقانه جنایی معمایی
خلاصه :
در جشن تولد پریسا قتلی اتفاق میافتد و تمام حاضرین مظنون هستند. کاوه افسر پرونده قبلاً عاشق دختری بوده که تولدش است. در پیگیری پرونده اسرار عجیبی از اعضای فامیل فاش میشود که هرکدام به پیچیدگی پرونده اضافه میکند و مظنونینی غیر از مهمانان تولد هم اضافه میشوند. در میان این ماجراها عاشقانههای دلپذیری هم هست…
اشکان نفس عمیقی کشید و به پشتی صندلی تکیه داد.
– دوستش داشتم. لابد از پیامهام خودت این رو
فهمیدی.
– چرا نرفتی خواستگاریش؟
– نمیذاشت. صد بار گفتم، گفت نه.
– یعنی دوستت نداشت؟ پیامهاش که همچین چیزی رو
نشون نمیده. هزار بار گفته دوستت داره.
کاوه بعد از گفتن این حرف دندانهایش را روی هم
فشار داد. دلش میخواست همان لحظه بلند شود و از
آنجا بگریزد، به جایی برود که تا ابد اسمی از پریسا
نشنود و دیگر به هیچ چیز فکر نکند. اشکان گفت:
– میگفت دوستم داره ولی باباش قبول نمیکنه من
برم خواستگاریش. موندبالا بودن. باباش دکتر بود.
خواستگار کمتر از دکتر مهندس قبول نمیکرد. من
که همون لیسانس عکاسی رو هم نتونسته بودم
بگیرم.
کاوه پوزخند زد.
– بعد تصمیم گرفتی کاری کنی باباش مجبور شه
قبولت کنه؟
کاوه یکباره از کوره دررفت. بلند شد و طوری به
صورت اشکان سیلی زد که صورتش به یک طرف خم
شد. داد کشید:
– مرتیکه جعلنق، با آبروی یه دختر بازی کردی.
بردیش خونهات، باهاش رابطه داشتی. این اسمش
دوست داشتنه؟ تو اگه واقعاً دوستش داشتی
هیچوقت دلت نمیاومد به گناه بکشیش. دلت
نمیاومد اینطوری براش یه ننگ ابدی درست کنی