دانلود رمان دلبر کوچک وحشی با لینک مستقیم برای موبایل و کامپیوتر
دانلود رمان دلبر کوچک وحشی با لینک مستقیم
ژانر: عاشقانه صحنه دار ازدواج اجباری غمگین
⛔️خلاصه:
برادر نازگل مردی رو میکشه
حالا پدر مقتول به یه شرط اجازه ی عفوش رو میده
ازدواج نازگل با اون یکی پسرش _یعنی برادر مقتول_که متاهله و بچه دار نمیشه
حالا نازگل پونزده ساله است و زندگی توی خونه ای که همه ازش متنفرن!
لنگون لنگون خودمو رسوندم تو آشپزخونه..
صدای بم و نگران بابا مهرابم از پشت سرم بلند شد باعث شد سرجام میخکوب بشم:پات چیشده ترگل؟؟
هین خدایا امان از اون روزی که بابام ببینه یه جاییم یه طوری شده زمین و زمانو بهم میدوخت..
لبمو گاز گرفتم و برگشتم سمتش..
آبروهای پهنش توهم گره خورده بود..
لبخندی زدم به چهره نگرانش:چیزی نیست باباجونم..چیزه..پله آخری رو داشتم میومدم پایین که پام سرخورد پام پیچ
خورد..
اخماش بیشتر در هم شد با تاسف سری تکون داد و اومد کنارم در حالی که زیر بغلمو گرفته بود و کمکم میکرد برم تو
آشپزخونه سرزنشم میکرد..
_از بس این پله ها رو چندتا چندتا میای پایین اینطوری میشه خودم چندبار دیدم با چه روشی میای پایین..یا از نرده راه
پله سر میخوری تا پایین یا اینکه سه چهارتایی طی میکنی پله ها..نکن دخترم آخرش تو بابا مهرابتو دق میدی..
منو نشوند رو صندلی و خودشم کنارم نشست..
اخمامو تو هم کشیدم:خدانکنه دشمنات دق کنن به حق پنج تن بابای خوشتیپ من..
از حرفم لبخند محوی اومد رو لباش تظاهر کرد که ازم دلخوره نگاشو به طرفین دوخت همیشه اینطور بود از دستم شاکی
بود..
ِحل
ِحل
میشد اما زود فراموش میکرد،یخورده دلخوریش میموند که با یه بوس آبدار
متمایل شدم سمتش و لپشو محکم بوسیدم بلافاصله دستامو دور گردنش انداختم..
_باباجونم ترگل فدات بشه با من قهر نکن دیگه
نوشته