دانلود رمان میرآباد با لینک مستقیم برای موبایل و کامپیوتر
دانلود رمان میرآباد با لینک مستقیم
نویسنده: نصیبه رمضانی
ژانر: عاشقانه اجتماعی
خلاصه:
قصهی ما از اونجا شروع میشه که یک خبر، یک اتفاق و یک مورد گزارش شده به ادارهی پلیس ما رو قراره تا میرآباد ببره،
میراباد، قصهی الههای هست که همیشه ارزوهایش هم مثل خودش ساده هستند.
طاهره خانم نگاه به دو سبد در بسته که پشت در واحد بود با دودلی دوباره برای در زدن تردید داشت. خودش هم میدانست آن شور و شوقی که پسرش دیشب در بردن شیرین داشت تا این ساعت از ظهر هم خواب باشند باز کم هست.
با این وجود از تصور صحنههای پشت در پر روسری روی لبش گرفت و باز چشم از سبدها گرفت.
دوباره به خودش قوت قلب داد حداقل صدایشان کند تا بیایند این همه وسیله را ببرند.
در یکی از سبدها را باز کرد که نگاه کند. با دیدن ظروف مسی و دربسته لبخند زد. عطر و بوی دیگ مسی با گرمایی که دور پارچهی سفیدِ گلدوزی پیچیده شده بود وادارش کرد به خاطر شیرین هم شده در بزند. سعیده و پیمان ساعتی پیش در خانهی طبقهی اول را زده و گفته بودند صبحانهی نوعروس شان را اوردهاند.
انها هم زنگ زده و جواب نگرفته بودند. نان تازه و عسل و کرهی طبیعی با کاچی و آجیل چهار مغز همراه فلاسکی جوشاندهی گرم که همه را درون سبد چیده بودند همراه تخممرغهای عسلی و لای فویل تا گرم بمانند همه متعلق به پسر و عروسش بود.
دلش نیامد این همه تدارکات با سلیقه بیات شود که اول چند تقه به در زد و بعد از کمی تعلل زنگ را فشرد. چند ثانیهی بعد دوباره زنگ زد و گوش تیز کرد.
اما با صدای زنگ بعدی به خواب سنگینشان خرده گرفت و از پلهها نرم نرم پایین رفت که روناک خمیازهکشان لای در واحدشان باز کرد. موهایش دور حولهی دستی پیچانده بود. سلام و احوالپرسی بینشان کوتاه بود که روناک با خنده گفت:
_ شما حواستان نبود. من دیشب تا دیدم ماشین هیمن نیست گفتم این اقا دوماد پیچیده و رفته.
طاهره خانم با هیس گفتن از پنجرهی پاگرد نگاه ماشین های پارک شده در حیاط گفت:
_ ماشین عروس که اونجاس.