دانلود رمان منفصل با لینک مستقیم برای موبایل و کامپیوتر
دانلود رمان منفصل با لینک مستقیم
گل میس افخمی بعد از هشت سال برگشته است تا انتقام گذشته را از آراسپ بگیرد، همه چیز طبق نقشه او پیش میرود، اما آمدن یک نفر تمم معادلات ذهنی گلمیس را بهم میریزد کسی که دارد تلاش میکند تا گلمیس را از آراسپ دور کند …
نگاهم از کتابخانه به آب نمای کوچک کنارش رسید که خاموش بود به نظرم شنتیا خیلی با بقیه فرق داشت. برخلاف اتاق آراسب که با یک نگاه میشد فهمید چقدر تشنه خودنمایی است اینجا نقطه امن شنتیا بود. جایی که نه جایزه ای برای نمایش گذاشته بود و نه در و دیوارش را مثل آراسپ با لوح و مدارکش پر کرده باشد. یک گوشه که در آرامش کارش را بکند. شنتیا برگه هایی که روی میزش بود را برداشت، نقشه هایی که در دست آراسپ لوله شده بودند را هم گرفت و پرسید: تو نمیای؟ آراسپ «نه» را آرام
زمزمه کرد شنتیا نگاهی به من کرد و بعد از اتاق بیرون زد با بیرون رفتن شنتیا به سمت میز گوشه اتاق رفتم، پالتویم را روی صندلی انداختم و آراسپ پرسید: میخوای جواب سوال منو بدی؟ به سمتش چرخیدم با نفرت به صورتش نگاه کردم و گفتم: برو بیرون. تک خنده ای کرد و گفت: -باید حرف بزنیم گل میس! بلند قهقهه زدم رفتارم کاملا عصبی بود و پرسیدم: نه بابا… اسمم یادت مونده؟ بقیه چیزا هم یادت مونده؟ مثلا… تا خواستم حرف بزنم دستش سمت دستگیره در رفت و اینبار جیغ کشیدم: نبندش!
با چشم های وق زده نگاهم کرد، در را هل داد و در با صدای آرامی بسته شد. نفس هایم به شماره افتادند، سرم به دَوران افتاد و حس می کردم اتاق دور سرم میچرخد به سختی نفس میکشیدم بغض کرده بودم و هر لحظه آماده جیغ زدن بودم. آراسپ یک قدم به جلو برداشت که جیغ بلندتری کشیدم: بازش کن… برو بیرون… بازش کن… برو… مثل یک جوجه خیس و زخمی به خودم می لرزیدم و اصلا کنترلی روی رفتارم نداشتم.چشم هایم روی آراسپ ثابت مانده بودند، میترسیدم آنها را ببندم و باز تصاویر گذشته …