دانلود رمان کیلومتر صفر با لینک مستقیم
اثر شیوا بادی
علی، مردی مذهبی و سر به زیری است که برای گرفتن حق برادرش دختر دشمنشان را میدزد،
دختری که تازه از آلمان برگشته و هیچ قید و بند ندارد،
ولی این تفاوت ها و این دشمنی ها مانعی برای عشق نیست …!
خلاصه رمان
مشغول درست کردن ناهار بود که با صدای شکستن ظرف و سپس جیغ بلند همتا خودش را به اتاق رساند.
در را باز کرد و با تخت خالی روبرو شد داخل آمد و نگاهش در اتاق گردش کرد: چی شد؟ کجایی؟
خواست بچرخد که تیزی جسمی به دستش ضربه زد و خون از بازویش بیرون ریخت …
همتا از پشت در بیرون آمد و نگاه پیروز و مغرورش را به علی دوخت…
علی با درد روی زخمش را گرفت نگاه خشمگینش را به همتا دوخت: تف به ذاتت دختر !
همتا که از قبل لباسش را عوض کرده و مانتو و شالش را پوشیده بود
به سرعت خواست از اتاق بیرون برود که علی دوید و دستش
از روی شالش به موهایش چنگ شد و باعث شد صدای پر درد همتا بلند شود: کجا؟
_ولم کن … ولم کن عوضى. -عوضی خودتو اون عموی بی شرفته …
همتا چرخید و نگاهش روی دست سالم علی که به موهایش چنگ شده بود افتاد …
در کسری از ثانیه دندان هایش در بازوی سالم على فرو رفت و صدای داد علی بلند شد و باعث شد موهای همتا را رها کند. همتا فرصت را غنیمت شمرد و از اتاق بیرون رفت …
پله ها را پایین دوید و به طرف در سالن رفت در دل از خدا خواست در باز باشد و دستگیره را پایین کشید …
در باز شد و نفسش را به آسودگی بیرون داد نگاهی به