دانلود رمان همه زخم های من از عشق است
اثر : شمسی جلفا
خلاصه رمان:
رها از جانان خداحافظی کرد و گوشی کرم رنگ را سرجایش میگذاشت که صدای همسرش را شنید که با خنده میگفت: غمت نباشه من عاشقتم. رها منتظر ماند تا حرف های عشقش تمام بشود و بعد با خوشحالی تماس تلفنی را قطع کرد و مشغول مرتب کردن صفحه میز کارش شد همچنان گرم تمیز کردن بود که بیاختیار آهی از دلش بیرون جهید.
قسمتی از داستان
در مسیر برگشت به خانه هر دو حسابی گرمشان شده بود به محض ورودش کولر گازی را روشن کرد و روبه روی کولر ایستاد. میدانست که با این کار صدای جانان در خواهد آمد اما بدنش گر رفته بود لباس را از تن در آورد و لباس راحتی بر تن کرد و روی مبل ولو شده بود نگاه به هر سمت خونه
انداخت دید که مثل همیشه خانه اش برق تمیزی نمیزد و این کار حسابی کلافه اش کرده بود. دوست داشت کسی برای کمک کردن خانه به او کمک کند. هر دو خسته بودند برای استراحت به اتاق خوابشان رفتند. اما جانان خسته تر از همیشه بود تا سر بر بالشت گذاشت خیلی زود به خواب
عمیقی فرو رفت. اما رها با دلهره ای که از چند روز پیش به سراغش آمده بود دست و پنجه نرم می کرد. مدتی به استراحت گذشت با استراحت کمی که کرده بود درد کمرش کمی بهتر شده بود بهمنی خاطر از تخت خواب خود بلند شد خواست شامی برای همسرش تدارک ببینید در حال آشپزی
بود که همسرش به نزدیکی اش آمد و با ملاطفت به کلام آمد: نبینم عشق من تو فکر باشه. خبریه؟ رها خنده رو به طرف صدا برگشت و پرسید: چطور؟