خلاصه:باران دختریه که توی یه فانوس با مادرش زندگی میکنه تا اینکه یه روز مادرش کشته میشه و صاحب اون فانوس که در اصل صاحب کار باران و مادرش هم بوده سمت بارانو از اشپز به ساقی در مهمونی شبانه تغییر میده و …
داستان اصلی از جایی شروع میشه که یه مرد باران و از دست صاحب کارش نجات میده…
صدای جیغ زنی که زجر میکشید از بین اون همه سر و صدا به گوش میرسید.
لباس کوتاه قرمزش دورش چسبیده بود و از سر موهای طلایی و بلندش آب میچیکد.
آسمون غرشی کرد و بارون تند تر شد.
دستاش رو دور بازوش گره کرد و از سرما به خودش لرزید. چشمای وحشت زده اش رو بین جمعیت چرخوند.
انگار هیچ کدومشون متوجه سیلی که توی راه بود نشده بود. همه همچنان در حال رقص بودند. استخون های دردناکش رو به درخت فشار داد و پاهاش رو به خودش نزدیک کرد. صدای قهقهه ای از پشت سرش می اومد و…
ناب رمان نامی آشنا برای علاقه مندان به خواندن رمان و کتاب،
بعید است علاقه مند به خواندن رمان باشید و حداقل یک بار به ناب رمان سر نزده باشید
بیش از 4000 رمان رایگان و فروشی در سایت بیانگر قدمت ما در این حوزه می باشد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ناب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.