دانلود رمان رخساره از هانی زند با لینک مستقیم
ژانر رمان: عاشقانه
نگاهش را با لبخند از جایگاه عروس و داماد گرفت و دکمهٔ کت خوشدوخت و اسپرتش را بست. با دقت اطراف را از نظر گذراند.
همهچیز مرتب بود. بهقاعده و طبق اصول. بیخود نبود تکتک تاریخهای چندماه آیندهاش هم برای مراسم عروسی رزرو شده بود.
حالا تالار پذیراییاش حسابی اسم و رسم در کرده بود. تذکری به یکی از پیشخدمتها داد و جلوتر رفت. امشب مراسم خاصی بود.
برای عروسی خواهر دوست قدیمیاش حسابی سنگ تمام گذاشته بود. همه چیز باید به نحو احسن انجام میشد.
چاووش مردانه و در گلو خندید.
_ داشتیم داداش؟ نفرین میکنی واسهٔ چی؟ من زن میخوام چیکار؟
رضا جلو رفت و دست روی شانهاش گذاشت.
_ مگه دست خودته؟ مرد تا زن نگیره نصف دینش کامل نیست. موندم تو که بابا مامانت
خیلی اهل خدا پیغمبر بودن چهطوری تا الان گذاشتن عزب بمونی داداش؟
خندهاش عمیقتر شد
عین بابام نصیحت میکنیها! اونم همش میخواد واسهٔ من زن بگیره! دیگه شما که
هردوتا عزباوقلی موندین تو خونه چرا این حرفو میزنید؟ اول شما بفرمایید نوبت ماهم
میرسه! شما برید جلو مراسم عروسیتونم با خودم!
رسول با لبخند روی شانه برادرش کوبید.
_ عروسی آبجی ساره بگذره خیالمون راحت شه. حاجی واسهٔ رضا یه دختر خوب
گذاشته زیر سر
دانلود رمان جهنم بی همتا با لینک مستقیم برای موبایل و کامپیوتر(در یک برگه جدید مرورگر باز میکند)