دانلود رمان چشمانت آرزوست با لینک مستقیم و رایگان
چشمانت آرزوست اثری طنز و عاشقانه نوشتهی نسترن رستگارنیا، دربارهی داستان زندگی دختری زیباست که توسط فردی دزدیده و به خانهای برده میشود که آزادی خانهی پدرش را ندارد. او مجبور است یک سری کارها را انجام دهد و کارهایی را انجام ندهد. اما چه کسی این دختر زیبا را دزدیده است و چه کسی او را از این خانه نجات میدهد.
در بخشی از رمان میخوانیم:
زیبایی افسانهای نداشتم که آرایش نکنم
مامان: تو باز این مانتوی بد ترکیبو پوشیدی
من: قشنگه که
مامان: حوصله سر و کله زدن با تو رو ندارم یالا برو دیرت نشه
من: باووش خدافظ
از خونه اومدم بیرون
برای گرفتن تاکسی باید میرفتم سر خیابون
البته اگه شانسی رد میشد
چند دقیقهای منتظر بودم که بلاخره یه تاکسی اومد سوار شدم
یه آقایی جلو نشسته بود یکی هم عقب
گوشیمو در آوردمو مشغول شدم آخ
صبر کن ببینم چرا نمیرسیم پس
سرمو که آوردم بالا متوجه شدم ما یه جا دیگهایم.
من: آقا اینجا کجاست؟ اینجا با آدرسی که من دادم خیلی فاصله داره..
یه بویی پیچید تو دماغمو
بعد سیاهی مطلق.
وقتی چشمامو باز کردم سردرد کمی داشتم
چند تا دختر تو ردههای سنی خودم بودن
یعنی من کجام؟؟
داشتم دخترا رو نگاه میکردم که در باز شد
دو تا مرد اومدن داخل و دو تا از دخترا رو بردن
اینا چرا انقدر ساکتن
نه جیغی نه چیزی
چند دقیقه بعد باز اومدن و دخترا رو بردن
بلاخره تنها موندم درو باز کردن و اومدن داخل
شروع کردم به جیغ و داد کردن
من: شما کی هستین. چی از جونه….
که چشمم به اطراف افتاد
چه جای شیکی حواسم به اطراف بود
که مردک گاو همچین هلم داد اگه خودمو
نگه نمیداشتم الان له شده بودم
سرمو بلند کردم فحش کشش کنم که
چشم تو چشم یه پسره شدم
این چشاش گرد شده بود منو نگاه میکرد
منم چشمامو درشتتر کرده بودم