دانلود رمان تقدیر خورشید با لینک مستقیم و رایگان
اثری عاشقانه و اجتماعی به قلم زهرا مفیدی، دربارهی دختری است که سرگذشتش از او پنهان شده و زمانی که قصد ازدواج دارد به یک باره متوجه هویت اصلیاش میشود.
پدر و مادر من صاحب چهار دختر بودن. پدرم علاقهی زیادی به فرزند پسر داشت، چون از نظر ایشون تنها پسر بود که میتونست جانشین پدر در شرکت و کارخونه و همچنین دستیارش در سایر امور باشه.
البته پدر حق داشت اما نمیتونست با تقدیر بجنگه.
گاهی اوقات با خودم فکر میکردم که پسر این خانواده چه ویژگیهایی میتونه داشته باشه؟
شاید شبیه دختر اول خانواده -نیلوفر- کاملاً جدی میشد. این سؤال همیشه در ذهنم وجود داشت که همسر نیلوفر چطور باهاش زندگی میکنه؟!
نیلوفر جراح مغز و اعصاب بود و تقریباً تمامی ساعات روز رو در بیمارستان سپری میکرد.
من بارها نیلوفر رو با لباس پزشکی در خواب میدیدم که با حالتی عصبانی و در حالی که تیغ جراحی در دست داره به سمت من میاد اما من پیش از اینکه به اهداف پلیدش برسه از خواب میپریدم!
به آرومی در رو باز کردم و وارد خونه شدم، در خونهی تریبلکس پدرم، من، مادر و خواهر کوچیکم نسیم زندگی میکردیم؛ البته به همراه خدمتکاران محترم، خانوادهای هفت – هشت نفره رو تشکیل میدادیم.
خواهر دومم خاطره ازدواج کرده بود و مثل نیلوفر مستقل از ما زندگی میکرد.
ظاهراً همه خوابیده بودن. پدر و مادرم همیشه زود میخوابیدن،
اما مطمئن بودم که نسیم داخل اتاقش بیداره.
میخواستم از پلهها بالا برم که با شنیدن صدای نسیم جا خوردم: سلام…چرا انقدر دیر اومدی؟
سرم رو چرخوندم و با دیدن نسیم گفتم: سلام! کارم طول کشید تو چرا اینجایی؟
– اومدم یه چیزی بخورم، گرسنهم شده بود!
– من میرم بخوابم… توأم سعی کن شبا زودتر بخوابی که مامان منو صبح ده بار نفرسته دم در اتاقت!!