دانلود رمان کاشکی بفهمی از ناب رمان
دانلود رمان کاشکی بفهمی
خلاصه ای از داستان رمان:
داستان درباره ی دختری به اسم رهاست که با پدر و مادر و تنها خواهرش زندگی می کنه
زندگی مرفهی نداره و با از دست دادن پدرش در یک تصادف زندگیش سخت تر هم میشه
تا جایی که مجبور میشه با لباس های پسرونه سر کار بره
اما یک شب موقع کار زندگیش دستخوش یک تغییر بزرگ میشه با ورود….
صفحه ی اول رمان:
نگاه اول:مثنوی تنها شدنم…
آفتاب مستقیم روی صورتش می تابید.
مدام دستمال لنگ مانندی رو در می آورد و عرق پیشونیشو پاک می کرد.
گه گاهی دستی به کمرش می کشید و عضلات پشتش رو ماساژ میداد.
ـ بابا… بده منم کمکت کنم. به خدا بلدم
بیل باغبونی رو گرفتم دستم و تند تند زمین رو می کندم که بابام اومد دستمو گرفت.
ـ رها بابا… می دونم می خوای کمکم کنی.
اما باور کن این جوری فقط کار منو زیادتر می کنی دختر بذار زودتر گلکاری این باغچه رو هم تموم کنم
که زودتر بریم خونه آخه من نمی دونم تو دختری یا پسر. عزیز من بشین تو خونه کنار مادرت، درستو بخون.
آخه چرا انقدر تو توی کارای مردونه علاقه داری؟
ـ بابا اذیتم نکن دیگه..
. میدونی که دوست دارم اینجور کارا رو یاد بگیرم و علاقه ای هم به خونه موندن ندارم.
اگه خونه بمونم همش با راحیل دعوامون میشه. مامانم کله منو می کنه،
به راحیلم که کاری نداره چون عزیز دردونست
ـ رهااااا.
ـ باشه باشه من تسلیم اصلا همین جا می شینم و دیگه حرفی هم نمی زنم.
و دستم رو به علامت سکوت گرفتم جلوی دهانم.
همین که اومدم بشینم، پام پیچ خورد و افتادم روی گلهایی که بابام کاشته بود.
یهو داد بابام بلند شد و با بیل افتاد دنبالم.
ـ رهااا… مگه دستم بهت نرسه دختر خرابکار تو نمی تونی دو دقیقه یه جا بشینی نه؟
حالا امروزم به لطف جنابعالی دستمزد کمی بهم میدن.