داستان یه دختر داغدیده رو روایت میکنه که … داغ دیدنش عادی نیست … داغی از جنس تن رو چشیده و نتونسته بعد از گذشت زمان زیادی با این موضوع کنار بیاد … زندگیش رو به پوجی میره … امیدی به آینده نداره … تا جایی که یه ناجی براش پیدا میشه … بدنبال یک ناجی …
حسام : یه روز جمعه صبح کیارش یکی از دوستان خیلی خوبم بهم زنگ زد که : حسام به خودت مسلط باش و اینا … میخوام بهت ی چیزی بگم … اما حرفمو باور نمیکنی … پس بیا میخوام بهت نشون بدم … رفتم … دم یه پارک نگه داشت … زیاد طول نکشید که غزاله رو دیدم … دستگیره ی در و گرفتم که پیاده شم … که کیارش دستم و گرفت : وایسا پسر … کارم مونده !
ناب رمان نامی آشنا برای علاقه مندان به خواندن رمان و کتاب،
بعید است علاقه مند به خواندن رمان باشید و حداقل یک بار به ناب رمان سر نزده باشید
بیش از 4000 رمان رایگان و فروشی در سایت بیانگر قدمت ما در این حوزه می باشد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ناب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.