دانلود رمان بهای یک بهانه از ناب رمان
دانلود رمان بهای یک بهانه
نام رمان : بهای یک بهانه
نویسنده : TeLePaTii
قسمتی از رمان به عنوان خلاصه :
طناب دار جلوی چشماش بود و یه چهار پایه کهنه که با کوچیک ترین حرکت ممکن بود پایه هاش بشنکه زیر پاهاش..ترسیده بود ، اینو صورت خیس از عرقش و لرزش دستای بستش نشون میداد …
کی گفته سر بیگناه تا پای دار میره اما بالای دار نمیره ؟؟
طناب و انداختن دور گردنش …حاج ستوده همیشه یه ذکری می گفت ..چی بود ؟؟؟ چشماشو بست ..یادش اومد ،
زیر لب زمزمه کرد :
– الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكرِ اللَّهِ أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ …
مقدمــــه :
تو هــم روزی ع ا ش ق میشـــوی…مثــل من…
تو هم روزی میفــهمی نگــاه کردن در چشمانش چه حالیــــ دارد…
میفهمیــــ طعم این بی احساسیــــ ها را…
طعم این او را داشتن ها را…طعم این بی محلیــــ ها را…
الان هرچه هستیــم یادت نـرود قبلا چگونه بودیم…
برای آن روزهایی که هیچوقت برنمیگردد کلمه یــادش بخیر کافیست…
یـــادش بخیر نگــاهمـــ که میکردی نگاهت ک میکردم…دیگر همه چیز بــی معنی بود
جز تو،جز چشمــانت،جــز عشق…پایان خوش