دانلود رمان تبسم با لینک مستقیم و رایگان
پاهام رو تو ي هوا تکون می دادم و منتظر بودم .
نه، مثل این که خیال ندارن بیان،مگه چه قدر کار داره آخـــه؟
!بالاخره طاقتم تموم شد و از شروین پرسیدم
اَه پس ا ینا کجا موندن؟ حوصله ام سر رفت!شرو ین با چشم ها ي نافذش نگاهم کرد و گفت:- خب مجبور نیستی بیکار این جا بشینی) و به پاهام اشاره کرد