دانلود رمان زنانه می تازم از ناب رمان
دانلود رمان زنانه می تازم
خلاصه :
داستان درباره یه زن مطلقه است
که یه بچه داره و به یه پسر کوچیک تر از خودش دل می بنده
سرنوشت معلوم نیست چه چیزی براش رقم می زنه…
ژانر عاشقانه اجتماع
`بنام خداوندی کھ ماھیِ محبت را دردریایِ مھربھ رقصِ شنا درآورد”
`مقدمھ”
می تازم !
گاھی زنانھ! گاھی مردانھ ! گاھی بی دل! گاھی عاشق…
لبریزم… از آرامش وجودت .
پُرم…. از ھیبت مردانھ ات.
مرد من باش، سوار بر بال سرنوشت من باش .
سواره ی آن اسب سپیدی کھ در افکارم میبینم، تو باش… تنھا تو.
کمی فاصلھ بگیر، ھُرمِ نفس ھایت، تا من اندازه ای ندارد .
کُند بیا، دردم تا تو راھی ندارد، نمیخواھم دردم بھ تو وارد بشود .
میگذاری اندکی، تنھا اندکی برایت ناز کنم؟
دلم کمی نازیدن میخواھد.. . بس است تازیدن!
دلم میخواھد موھایم با انگشتھای تو شانھ شود… من میخواھم دست ھایم با دست ھای مردانھ ی تو گرم
شود.
وقتی تو ھستی، زمستان معنا ندارد، وقتی توھستی ھر چھ فصل است بھار میشود.
عطرت ھر اخمی را باز میکند، شانھ ھایِ مردانھ ات عاقل را دیوانھ میکند، دیوانھ ای مجنون وار.
می مانم!…
برای داشتن نگاه و تپشِ قلبت میتازم!..
میتازم!…
گاھی زنانھ! گاھی مادرانھ! گاھی بی دل! گاھی عاشق…
`پریچھر”
مادرم بھارک رابھ خود میفشرد وعطرِ تنِ دخترم رابھ عطرِ تنش پیوند میزد.
موھایِ زرد وبورِبھارک را درچنگِ دستھایش اسیرکردوبا لبخند بھ اوخیره ماند.
مادر: تودرست مثلِ مادرت زیباوچشمگیری!
بھارک خنده ای بچھ گانھ سَرداد وگونھ ی مادربزرگش را بوسھ باران کرد .
بھارک: مرسی م…ما…در…
کلافھ ازلکنتَش، دھانش راباز وبستھ کرد ودرآخرلبھایش رابست وحرفِ ناتمامَش را تمام نکرد!
اشک در چشم ھایم حلقھ زد. دختری باسنِ بھارکم، کم آورده بود! دختری کھ میتوانست خیلی راحت
شیرین زبانی کند واطرافیان رابھ خود جذب کند !
اما… ! امابھارکم باھمھ فرق میکرد ! لکنت داشت،تکھ تکھ حرف میزد ومن مستاصل ازاین وضعِ دخترم