خلاصه کتاب
حامد قرار بود جای همهی نداشته هامو پر کنه، جای برادرش محمد رو... قرار بود هوای عشق برادرش از سرم بیفته ولی من از خودش بریدم چون عشق هیچ وقت از دل آدم نمیره.
اما این معنیش نبود که خائن من بودم. یه نفر زودتر جای منو تو قلب حامد پر کرده بود. یه نفر زندگیشو روی آوار زندگی من ساخته بود. حالا من میرفتم تا خودمو از نو بسازم...
- نام کتاب: خشم سرد
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: مشیانه
خلاصه کتاب
تابان دختر یکی از مسئولین سرشناس کشور است که در یک شرکت ساختمانی مشغول فعالیت است و با رئیس شرکت رابطهی عاشقانهای دارد. درست زمانی که تابان از شرکت برای انجام مأموریتی عازم سفر میشود، فردی از گذشتهی تلخش سر راهش سبز میشود و او را ...
••••●ʝ✮ιи💎
- نام کتاب: گریز
- ژانر: عاشقانه انتقامی اجتماعی
- نویسنده: منا امین سرشت
خلاصه کتاب
نامشروع روایت زندگی جانان است . جانانی که در مهمانی یکی از دوستانش توسط فردی ناشناس مورد تجاوز قرار می گیرد و این در حالیست که فقط چند هفته به عروسیش مانده است . زمانی همه چیز خراب می شود که متوجه بارداریش می شود و این تازه اغاز ماجراست …
رمانی در سبک
تب داغ گناه ❌
- نام کتاب: نامشروع
- ژانر: عاشقانه انتقامی اجتماعی
- نویسنده: غزل ریاحی
خلاصه کتاب
همیشه به اینجای ماجرا که می رسید از فکر و خیال میامدم
بیرون.دیگه چهره ای از اون پسر دستفروش تو ذهنم نبود و نمی
تونستم ادامه ی خاطراتم رو بدون صورتش تصور کنم.
راسته که میگن از دل برود هرآنکه از دیده رود. منم همینطوری شدم
سالیان سال از اون قضیه گذشت و هر روز یه چیزی از اون فرد رو
فراموش می کردم.
- نام کتاب: دانلود رمان پادمیرا
- ژانر: پادمیرا
- نویسنده: مبینا مهراور
خلاصه کتاب
داستان درباره ی دختری است به اسم جانان که مادرش در سن ده سالگی او را ترک کرده . پدر وی به فکر ازدواج با دختری به نام رویا است . جانان به اصرار دوستش ، شیلا ، یک شب به پارتی می روند . این دو دختر توی پارتی؛ دزدیده میشوند . این دو دختر اسیر دو برادر مے شوند . با گرایش های متفاوت! ما بین این بدبختے های جانان ، ترانه وارد زندگے او می شود که قصد دارد با ددی جانان ، جهان ازدواج کند . اگر جهان با ترانه ازدواج کند ، ارث زیادی را مالڪ می شود. اما ماجرا از این قرار است که جانان و جهان عاشق هم می شوند.
- نام کتاب: جانان جهان
- ژانر: #بی_دی_اس_ام #bdsm #لیتل_گرل #صحنه_دار #اروتیک #بزرگسال
- نویسنده: نیلی
خلاصه کتاب
رمان یاس ، داستانی ترکیبی از تخیلات و وقایع به روز و به شمار رفتهی دنیای واقعیمونه.
برای یاسها و دخترانی که به هر دلیلی مجبورند راه سکوت رو در پیش بگیرن.
یاس بعد از مرگ شوهرش بخاطر رازش مجبوره از پرهام پسر برادرشوهرش تمکین کنه......
- نام کتاب: یاس
- ژانر: #عاشقانه #بزرگسال #اجتماعی #درام #اروتیک
- نویسنده: مریم پیروند
خلاصه کتاب
نور از شیار پرده افتاده بود پشت پلکهایم. خوابم کال مانده بود. درست مثل چند شب قبل. روی پهلو چرخیدم و چشم بازکردم. صورت مادری با فاصلهی کمی از من روی بالش آرام گرفته بود. چشمهایش بسته بود و لبهایش میلرزید. نفسش بوی ماندگی میداد. بوی دهانی بدون دندان.
به کندی روی تشک نشستم. موهایم را روی شانه جمع کردم و چشم دوختم به حرکت کرخت عقربههای ساعت که انگار یک جهان روی شانهشان سنگینی میکرد.
- نام کتاب: همین گوشه از آسمان
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: لیلا نوروزی
خلاصه کتاب
دنباله پیراهن بلندش را بالا گرفت و تلو تلو خوران از پلههای عمارت بالا رفت.
پلکهایش سنگین بودند و حالت تهوع امانش را بریده بود.
مستی همین بود دیگر؟
توربانش را از سرش برداشت و اجازه داد آبشار موهایش روی شانههایش بریزد.
کسی که مست بود، حجاب به چه کارش میآمد؟
- نام کتاب: مخدر
- ژانر: عاشقانه اجتماعی
- نویسنده: هاله نژادصاحبی
خلاصه کتاب
با صدای تکان خوردن چیزی چشم باز می کنم...
سر می چرخانم و قامت قباد را می بینم، کتش را تنش می کند و جلوی آینه می ایستد.
لبخندی به قد و قامتش می زنم.
- سلام...
به سمتم بر میگردد؛با همان خنده ی معروفِ جذابش خیره ی چشمانم می شود.
- سلام عزیزم؛ صبحت بخیر!
به سمتم قدم بر می دارد، روی تنم خم می شود و دست هایم را بالای سرم می برد و بوسه ای محکم روی لبانم می کارد...
امان نمی دهد که همراهی اش کنم...
- نه دیگه! امروز جلسه دارم خانم خانما! ادامه بدی جون تو تنم نمیمونه....
می خندم به بی طاقت بودنش در برابر من! خیره اش می شوم، چیزی کم ندارد ، جز پدر شدن!
بغض گلویم را می گیرد...
لبخندی می زنم و از روی تخت بلند می شوم و لباس خواب را بر تن می کنم....
با کرواتش کلنجار می رود...
-
- نام کتاب: حورا
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: سارا.الف