دانلود رمان رج آخر با لینک مستقیم برای موبایل و کامپیوتر
دانلود رمان رج آخر با لینک مستقیم
گرگ و ميش را به کرات ديده بود اما اينبار مهِ جاده چتر انداخته بود روی سياهیِ بی حد و مرزش. چه چيزی را میخواست برُبايد با آن چشمان از حدقه بيرون زده اش.
آخـــيش...! پختم از گرما-
نور چراغهای اتومبيلش پخش شده بود در جادهای که تا چشم
کار میکرد دور و برش درختان سر به فلک کشيده خودنمايی
میکردند. چشم بر هم گذاشت و نفسی تازه کرد. جسم زبری
روی صورتش خراشی انداخت و اخمی روی پيشانیاش نشاند. به
سختی چشم باز کرد و روی فرمان ماشين پرندهی ...