خلاصه کتاب
داشتن مدرک لیسانس صنایع و ارشد مدیریت چیزهایی نبودند که من باب دلم باشن به ظاهر اخمو بودن و سخت گیری های دخترانه ام هم اونی نبودن که در اعماق وجودم از خودم خواسته بودم
حتی حالا نشسته کنار پدرم برای برگزاری مزایده ای که روزها براش وقت صرف کرده بودم هم خواسته ای نبود بخوامش اینکه اینجا بنشینم و به آدمهایی خیره بشم که لرای برنده شدن دست به هر کاری می زدن هم جز برنامه هام نبود.
- نام کتاب: اغنا
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: زاهده بیاتی
خلاصه کتاب
همیشه آدمها رو با ظاهرشون نباید قضاوت کرد. پشت همهی چهرههایی که میبینیم، آدمهایی هستن که نمیشه فهمید تو قلب و فکر و روحشون چه چیزی جریان داره. گاهی باید دستشون رو گرفت، روحشون رو لمس کرد و به تنهاییهاشون نفوذ کرد تا بشه اون پوستهی سفت و سخت رو شکوند.
این قصه، قصهی بیرون کشیدن یه روح پاک از یه جسم خسته و آسیبدیدهست. قصهی دیدن زیباییهای ذاتی آدمها، بیتوجه به حصار جسمانی اونها.
این قصه... یعنی قصهی «لمس تنهایی ماه»...
- نام کتاب: لمس تنهایی ماه
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: منا امین سرشت
خلاصه کتاب
جنازهی لخت خواهرِ یارا، نامزدِ سهند خان بزرگ آبادی رو صبح زود تو خونه باغ یه مرد غریبه پیدا کردن!
سهند خان انتقامِ این رسوایی و بی آبرویی رو از خواهر کوچیک یلدا گرفت!
- نام کتاب: سیاه مست
- ژانر: عاشقانه #هیجانی #اجتماعی
- نویسنده: تمنا زارعی
خلاصه کتاب
هوای گرم و شرجی بندرگاه نفس را تنگ میکرد و بر
پوست های آفتاب سوخته و عریان آدمیان داغ مینشاند.
صیادان در گروه های چندنفری سوار بر بلم دل خلیج را
شکافته و تورهای خود را به درون آب می افکندند.
پسر جوان خسته و ناامید بر شنهای ساحل نشسته و
زانوانش را بغل گرفته و به رقص قایق ها در تلاطم امواج
مینگریست.
- نام کتاب: بیراهه
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: لیلی تکمیلی
خلاصه کتاب
تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینههای برجسته و عضلانیِ مردانهاش قلاب شد.
انگشتانم سینههایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم!
بازی را شروع کرده بودم!
خیلی وقت پیش!
از همان موقع که فهمیدم این پسر با کسی رابطه داشته که...!
باورش نداشتم این حقیقت تلخ را اما...
حالا من هم مثل خودشان بازی میکردم!
-فکر نمیکردم رابطه با تو انقدر از نزدیک جذاب باشه! انقدر نزدیک و دور از اون تماسای تصویری و چتهامون!
تکانی خورد و دست روی دستهایم گذاشت
- نام کتاب: میراث هوس
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: مهین عبدی
خلاصه کتاب
نیلا نامی دختری که بعد از سال ها به عشق گذشته اش برمی خوره اما رابطه ی سمی که با سپهر داره و درگیرشِ مانع از رسیدن دوباره اش به دانیار مشرقی می شه. بالاخره تهدیدای سپهر کار دستش می ده و یه شب توی بیهوشی اسیر دستاش میشه!
- نام کتاب: نیل
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: فاطمه خاوریان
خلاصه کتاب
از بچگی تو گوشم خوندن فریا ناف بریدمه!
من نامی شهیاد مردی قدرتمند و جدی تمام زندگیم رو از دور تماشاش کردم که غرایزم کار دستم نده!
انقدر غرق فر موهاش و شیطنت چشمهاش شدم که یادم رفت اون از وجود من توی زندگیش بیخبره!
اون ناف بریدهی من بود و قولش رو بهم داده بودن و حتی از این که مال منه خبر نداشت!
پس وقت این رسیده بود که خودم رو بهش نشون بدم!
خیال میکردم همهچیز طبق نقشه پیش میره و اون برای همیشه مال من میشه ولی فکرش رو هم نمیکردم که فرشته کوچولوی من یه کله آتیشیه سرکش باشه که مدام نه روی حرفم میاره و ازم سرپیچی میکنه!
- نام کتاب: آنائل رانده شده
- ژانر: عاشقانه #هیجانی #اجتماعی
- نویسنده: سحر نصیری
خلاصه کتاب
ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه .
روزی از روزا ، این دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه و غافل از اینکه امیرحافظ به سس خردل حساسیت داره و نمیدونه قراره بخاطر این سس خردل زندگیشون بهم گره بخوره!
- نام کتاب: سس خردل
- ژانر: طنز #عاشقانه #اجتماعی
- نویسنده: فاطمه مهراد
خلاصه کتاب
-گفته بودم بهت حاجی! گفته بودم پسرت بیماری لاعلاج داره نکن دختررو عقدش نکن.. خوب شد؟ پسرت رفت سینه قبرستون و دختر مردم شد بیوه!
حاجی که تا آن لحظه سکوت کرده با حرف سبحان از جایش بلند شد و رو به روی پسرکش ایستاد..
-خودم کم درد دارم که با این حرفات مرهم میزاری روش؟
دستش را روی قفسه سینه اش میگذارد و کمی به عقب میرود..
-قلبم مچاله شده از پر پر شدن ناصرم..چه میدونستم شب عقدش دسته گلم از دست میره؟
خانُم بزرگ با چشمان اشکی خیره حاجی میشود و دوبار روی پایش میکوبد.
-بمیرم برای ناصرم..حالا جواب دختره و خانوادش رو چی بدیم حاجی؟ سیاه بخت شد دختر مردم.
- نام کتاب: هایکا
- ژانر: عاشقانه
- نویسنده: الناز بوذرجمهری