از آزمایشگاه شیمی اومدم بیرون و مانتو ی سفید رنگی که همیشه تو آزمایشگاه باید تنمون می کردیمو در اوردم گرفتم دستم
و به طرف ساختمون مجاور که کمد وسایلم بود راه افتادم.
دستمو گذاشتم رو جیب شلوار جینم و موبایلمو لمس کردم، اما مطمئن بودم هیچ خبری نبود ای نداشتم .
هنوزم عادت نكرده بودم که دیگه وقتی کلاسم call missed یاmessage voice و شب بود و راهروها و ١٠ تموم می شه نباید منتظر هیچ پیغامی ازش باشم…
ساعت حدود کلاسا خلوته خلوت بودن .
رسیدم به راه پله های قدیمی و چوبی (این ساختمون دانشگاه جزو ساختمونهای فوق العاده قدیمی و کلاسیک شهر بود
و تا حدودی شبیه موزه !خصوصا با میلادی که به ٦٠ تا ٤٠ عكس های سیاه و سفید دانشجوهای فارق التحصیل بین دهه ی دیوارای راهرو بود،
این ذهنیت رو بیشتر تداعی می کرد که داری تو موزه قدم می زنی !
البته هرچند که نشانه های زیادی از قرن بیست و یک مثل دستگاههای پرینت و فتو کپی و ماشین های خودپرداز پول تو راهرو سریع یادت مینداخت که کجایی )!بالاخره به در خروجی رسیدم .
تازه یادم افتاد locker ( کاپشنم تو کمدمه ( و مجبورم این چند قدم فاصله ی بین دو تا ساختمونو قندیل ببندم!
آستینای پلیورمو کشیدم پایینو کلمم فرو بردم تو یقه ام و نفسمو حبس کردم !
دانلود رمان کتیانگار که می خواستم شیرجه بزنم تو آب !
در و باز کردم و با اولین سوز وحشتناکی که خورد تو صورتم طبق معمول بر پدر و مادر آب و هوای این کشور یخ بندون لعنت فرستادم
و سعی کردم قدمامو تند تر کنم،
اما به خاطر برف زیادی که نشسته بود و بیشترشم یخ زده بود
از دویدن پشیمون شدم! “والاغیرتا یه امروزو نخور زمین که هرچی دست انداز و برامدگی در نواحی پشتی بدنت بود بس
ناب رمان نامی آشنا برای علاقه مندان به خواندن رمان و کتاب،
بعید است علاقه مند به خواندن رمان باشید و حداقل یک بار به ناب رمان سر نزده باشید
بیش از 4000 رمان رایگان و فروشی در سایت بیانگر قدمت ما در این حوزه می باشد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ناب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
[…] کتی […]
[…] کتی […]
[…] کتی […]
[…] کتی […]
[…] کتی […]
[…] کتی […]
[…] کتی […]