دانلود رمان آن سال ها با لینک مستقیم و رایگان
نوشته صدف
اسم شخصیت ها : مهناز ، بهرام ، بیژن و …
دانلود رمان آن سال ها برای موبایل و کامپیوتر از ناب رمان
?خلاصه :
مهناز دختری خوشبخت است و زندگی عادی خود را دارد . او دلباخته ی دوست و هم بازی دوران کودکی خود ، بیژن شده و البته بیژن هم نسبت به او بی میل نیست . اما داستان از روزی شروع میشود که خانواده ی شاهین فر مهناز را برای پسر بزرگشان ، بهرام ، خواستگاری میکنند … .
بعضی ها پایان خوش دوست دارن ، بعضی پایان تلخ . من نمیتونم بگم که داستان چطور تموم میشه ، اما بهتون قول میدم که پایان قانع کننده و مناسبی داره
تیک تاک … تیک تاک … تیک تاک !
توی تاریک و روشن اتاق خواب نشسته بود و صدای عقربه های ساعت را می شمرد . داغی لذت بخش آتش شومینه که به نیمه ی چپ تنش می تابید ، او را خوابالود کرده بود . اما آنقدر استرس داشت که نمیتوانست بخوابد . حتی نمیتوانست حرکتی به تن خشک و صامتش بدهد .
صدای باز و بسته شدن در ، و بعد از آن انعکاس قدم های مردانه ای را روی پارکت کف اتاق شنید و بی اختیار لرزید . نفس داغش بریده بریده از سینه اش خارج میشد . همه ی عضلات تنش را بی اختیار منقبض گرفته بود . بهرام خیلی آهسته صدایش کرد :
– مهناز جان … هنوز نخوابیدی ؟
گفت :
– نه !
و خواست با زانوهای لرزانش از جا برخیزد که دست داغ بهرام روی شانه اش نشست .
– بشین عزیزم … راحت باش !
مهناز باز توی همان کاناپه ی سفید و سورمه ای فرو رفت و با اضطراب به شوهرش نگاه کرد . بهرام هنوز کت و شلوار دامادی به تن داشت . با خستگی روی صندلی مقابل مهناز نشست و در حالیکه گره کراواتش را شل میکرد ، گفت :