دانلود رمان پلیس های دردسرساز از ناب رمان
دانلود رمان پلیس های دردسرساز
نوشته : meli770
خلاصه پلیس های دردسرساز :آترینا برقعی بعد از چند سال به ایران برمیگرده و پیش دو تا برادرهاش زندگی میکنه. ..
توی مدتی که ایران زندگی می،کنه با اتفاقاتی روبهرو میشه که براش تازگی داره…
مقدمه:
در میان آرزوهای من است
او چه معصوم و چه ساده، خفته است
او که از من، او که دائم، با من است
عشق را، در آن دل پاک دیدهای؟
او به مانند مَهی در آسمان
تک نواز ساز زیبای من است
چون قناری، کز قفس آزاد شد
میپرد بر بام هر کاشانهای
عقل بر او داد و بیداد میکند
تو همان کودکِ خامِ خفتهای
عقل با او، در کشمکش، در قهر و کین
سالیان سال، دعوا میکند
که چرا بهار خویشتن را
از همان نو قصهها، پر میکند
عقل!
ای حاکمِ این تن قفسم!
عاقلان روزگار را دیدهای؟
به چه سخت گرفتهای، اینک بگو
ظالمان روزگار را دیدهای؟
این همه عقل و بدن رشد یافتند
جز دلی، جز سنگها بیافتند؟
من که اکنون در درونم خفتهام
دلم آبی ست، نگاهم چمن است
مگر این است که دلی شاد باشد
همه تن سالم و زیبا نظر است