دانلود رمان خدمتکار هات من با لینک مستقیم
این چشمه اشک لعنتیم خشک نمی شد…
نفس عمیقی کشیدم و دوباره به راه افتادم..
نگاهی به ساعت گوشیم انداختم..
دو ساعت از دوازده گذشته بود..
با ترس قدم بر می داشتم..
خیابون ها خالی از ادم بود و این دیوونم می کرد..
نفسم گاهی از یاد آوری کاری که تا چند ساعت پیش باهام انجام داده بودن میرفت و نمیدونم چرا فراموش نمیکردم حس لمس دستای اون مرد و روی بهشتم…
دندون روی هم ساییدم که صدای فریاد بلندی از پشت سرم شنیدم…
دانلود رمان خدمتکار هات من pdf
تو اون هوای سرد بدنم درست مثل قلبم یخ زد و من صدای یه انگله مست و تشخیص می دادم…
این زندگی هیچ وقت نمیتونه بهم لبخند بزنه…
نمیتونه…
لحظه ای صبر نکردم ،
شروع کردم به دویدن ، صدای قدم هاشون رو پشت سرم حس میکردم..
-بگیرش شهرام ، بگیرش
لعنتی چه گوشتیه ،شانسمون زده پسر بدو..
دیگه نفس کم آورده بودم که وارد خیابون اصلی شدم..
هنوزم صداشون میومد…
خدمتکار هات من pdf
خودم و به وسط خیابون رسوندم که با صدای ترمز ماشینی فقط تونستم جیغی بکشم و صامت بایستم..
احساس کردم همه چیز برای لحظه ای متوقف شد..
صدای در ماشین و بعد از اون صدای مردی که از اینطور وحشیانه وسط خیابون پریدنم عصبی بود..
-هی تو !! کوری؟! نصف شب وقت دویدن وسط خیابونه؟!
با توام احمق..
رمان خدمتکار هات من بدون سانسور pdf
برگشتم و با دیدن چند تا پسری که نزدیک میشدن چرخیدم و سمت اون مرد دویدم…
تنها چیزی که تو اون موقع متوجهش شدم قدش بود..
قد فوق العاده بلند و هیکل بی عیب نقصش..
پسر ها رسیدن..
از ترس دستم و بند بازو هاش کردم..
نگاهش متعجب سمتم چرخید.. اما دستشو ول نکردم
– خواهش میکنم کمکم کن ..