دانلود رمان قلب دیوار با لینک مستقیم
داستان پریناز که در آستانه سی و دو سالگی بدون هیچ هدف مهم و مشخصی در یک زندگی کاملا روتین و تکراری قراردارد ، عشق ده ساله اش را دارد از دست می دهد و این لیلی دوست شر و شیطان پریناز است که اجازه نمی دهد
پریناز در حال و هوای خودش بماند، دست سرنوشت والبته شیطنت های لیلی او را با مردی روبرو می کند که با همه ظاهر گول زننده اش در زندگی سراسر دیوارش چیزی به اسم قلب وجود ندارد
گاهی وقتها بعضی اتفاقات دست خود آدم است. این که یک گوشه بنشینی و فقط آه و ناله کنی و منتظر قسمت و تقدیر بمانی فقط از یک آدم تنبل و بی خاصیت برمیآید که بدبختی و بدبیاری حقش است.
من رکود را پذیرفته بودم.
این که بنشینم و ببینم که چطور اطرافیانم پیشرفت می کنند یا زمین میخورند.
تازه نظر هم میدادم که وقتی میدانی ممکن است موفق نشوی چرا چنین ریسکی کردی؟
دست خودم نبود. خانوادهام مرا اینطور بارآورده بود.
فرزند ارشد بودنم موجب شده بود اینطور فکر کنم که همینقدر که فرزند بیحاشیه و حرف گوشکنی هستم و از شیطنت های گذشته ام فاصله گرفته ام، برای والدینم کافی است.
شاید بزرگترین خلاف سنگینم نگه داشتن دوستی ام با لیلی کامیار بود.
خوب که دقت میکنم با خودم میگویم هر کس در زندگیاش به یک لیلی نیاز دارد تا او را ریسک پذیر کند و به سمت کشف تازهها ببرد.
حالا که روبهروی فلافلی علیرضا ایستادهام با خودم فکر میکنم اینجا آمدنم به چه دردی میخورد وقتی میدانم که به هیچ دردی نمیخورد؟
جملهبندیام هم ایراد دارد که دارد!
تاکسی جلوی پایم ترمز میزند. بیتوجه به اشاره سر راننده، دستی تکان میدهم که یعنی “برو”.
بعد دم عمیقی میگیرم و وارد فلافلی میشوم. با دیدنم گل از گلش میشکفد.
– احوال پری خانوم. از این ورا؟
دانلود رمان کابوک با لینک مستقیم برای موبایل و کامپیوتر