وکیلی نسبتا مستقل از خانواده،دختری مملو از حس ارامش و عشق مردی قاتل پشت میله های سرد زندان یکپرونده اتفاقی! یکگِره! یک اعتراف دروغ! یک عشق! و صدها مشکل (سوم شخص)
سرباز صندلی رو نشون داد و چشم از زیبایی زن جدی رو به روش برداشت
-بله…بفرمایید…الان میارنش
لیانا صندلی فلزی رو عقب کشید و نشست. از نگاه های خیره سرباز معذب
شده بود .آدامس نعناییش رو قورت داد تا وجه ی رسمی تری پیدا کنه .د ستی
به مقنعه ی م شکیش ک شید و منتظر شد و دقیقه ای بعد صدای گوش خراش
در فلزی ، که البته لیانا به این صدددا ها،به این رفت و آمد ها و به این تاریکی
عادت کرده بود .
انتظار یک زندانی ساده تو لباس فرم مخ صوص رو دا شت ولی از دیدن مرد
قد بلند رو به روش با اون اخم های غلیظ جا خورد. مرد جوری بهش خیره
شده بود که انگار جاشون برعکسه و لیانا مجرمه!
آب دهنش رو قورت داد و بی اختیار جلوی پای زندانی بلند شددد. مرد ابروی
راسددتش رو بالا داد که لیانا تو دلش به خودش ناسددزا گفت .صددندلی رو روی
زمین کشید و صدای جیغش اعصاب لیانا رو بهم ریخت و باعث اخمش شد .
مرد تو دلش خندید ،بههمین راحتی اعصدداب زن ناشددناخته روبه روش رو تو
دست گرفته بود
ناب رمان نامی آشنا برای علاقه مندان به خواندن رمان و کتاب،
بعید است علاقه مند به خواندن رمان باشید و حداقل یک بار به ناب رمان سر نزده باشید
بیش از 4000 رمان رایگان و فروشی در سایت بیانگر قدمت ما در این حوزه می باشد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ناب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.