دانلود رمان گسست اوهام با لینک مستقیم
نویسنده : سروناز زمانی
خلاصه رمان :
واله، تو یه شب بارونی جلوی در خونه ی یه روانپزشک سرد و جدی پیداش میشه، ادعا میکنه که کسی رو کشته اما… ذهنش یاری نمیکنه! واله بیپناهه، ترسیده و تنهاست… و حال روحیش خوب نیست! اون نیاز به کمک داره… مثلا نیمه شب ها، وقتی کابوس هاش به سراغش میان و هیچ جا مثل آغوش گرم هاکان روانشناسش بهش آرامش نمیده!
این رمان ساخته و پرداخته ی ذهن نویسنده می باشد
وقایع و افراد وجود خارجی نداشته و شباهت ها
تصادفی اند.این رمان با مسائل روانشناسی عمیقی
دست و پنجه نرم میکند ،شاید اتفاق ها کمی گنگ به
نظر بیایند اما همه چیز روشن می شود و گره های
باز…در اخر امیدوارم از خواندن رمان لذت
ببرید…کپی و فوروارد پیگرد قانونی دارد .
بوی قهوه در خانه ی بزرگ و… لحظه ای مکث
کرد…چه کلمه ای باید کنار بزرگ می چسباند که
توصیف به سزایی باشد برای خانه اش؟ آهان! تنها
واژه ای که می ماند خالی بود…اری بوی قهوه در
خانه ی بزرگ و خالی اش پیچیده بود..عینکش را از
روی صورتش به طرفی پرت کرد و سعی کرد ذهنش
را کمی ازاد کند…تعداد مراجعینش امروز بیشتر از
کشش ذهنش بود .موسیقی جاز بیخودی که از
استریوی مجهز سالن پخش می شد را کم کرد…اما
خب خودش را گول میزد بیشتر بی قرار بود تا
خسته.ماگ بزرگش را در دست گرفت و به سمت
شیشه های قدی سالن رفت…
از پشت پنجره هم می توانست بوی باران را حس کند…نگاهی به اسمان
قرمز انداخت…اسمان هم بی قرار بود انگار…روی
شیشه ها کرد و انگشتانش بی اختیار همانند دختران
پانزده ساله اسمی را حک کردند…پوزخندی زد و
روی اسم خطی کشید…قهوه اش هم سرد شده بود اما
بویش همچنان ارامش می کرد…دستش را کشید و
سعی کرد با تکنیک های که به مراجعینش تحویل می
داد ذهنش را سامان بخشد
این دیگه چه کوفتی من تحویل اون بدبختا
میدم…همینه دیگه نیومده .حتما جواب
نگرفته…صدای زنگ در فضای ساکت خانه
پیچید…قهوه را روی لبه پنجره گذاشت…بیخیال رفتن
به سمت ایفون شد .می دانست کار نمی کند..