دانلود رمان مریم پاییزی | الهه محمدی

دانلود رمان مریم پاییزی از ناب رمان

دانلود رمان مریم پاییزی

خلاصه ی از داستان رمان:

وقتی نازنین فروتن در یک مهمانی صدای محمد مانی معتمد رو شنید مصمم شد که برروی وی برای خوانندگی سرمایه گذاری کند.از طرفی محمد(مانی)هم که در مهمانی از نازنین خوشش آمده پیشنهاد وی را می پذیرد و همکاری خود را با برادر نازنین ،نیما که آهنگساز است شروع می کند.
با گذشت زمان توجه محمد به نازنین به علاقه ی شدیدی تبدیل می شود اما وقتی احساس خود را…..

* میگن این رمان نثر روان و جذابی  داره*

صفحه ی اول رمان:

به دنبال آرامشي در حرير نكاه روشنت ميگشتم تا وجودم را گرما بخشي اما از آرامش هاي دنيا دست شسته و غم را هم خانه ي وجودت كرده بودي …
دست گرم و پر اميدم را به سوي دست هاي يخ زده ات پيش اوردم تا گرما بخش زندگي نيلي زده ات شوم اما با سر سختي نگاهن را از چشمان بي قرار و منتظرم بر كرداندي.
به انتظار فروغي روشن ما پر التهاب چشم به راهت نستم تا خزان رويت را پشت زمستان تن جا بگزاري .
بار و بنه ارغواني روزگار جمع شد تا ريشه خود را به سپيدترين فصل عشق پيوند زند. يخ و جدت ذوب شود و گلبرگ هاي آشنايي سبز بهار ميهمان لب هاي سرسخت شود تا قلبت پذيراي عشقي بي قرار، كه با تمام وجود بهار را برايت طلب ميكنم.
اي قشنگترين گل … نازنيم … مريمم…
زير نور آبي رنگ ملايم سالن كه روي چهره مدعيون مي رقصيد و چرخ مي خورد و بازي مي كرد ، چشم به صورت رؤيايي او درخته بود. نمي دانست چرا تا اين حد ه نظرش معصوم مي آيد!
بي اراده محو تماشاي او بود كه ناگهان نكاهشان با نگاه يكديگر تلاقي كرد و براي چند ثانيه ي گذرا به هم چشم دوختند.
با ضربه اي كه به شانه اش خورد از بند نكاه او رها شد و برگشت. بهروز پشت ايستاده بود:
كجايي پسر؟ بچه ها خودشونو كشتن از بس صدايت كردن.
محمد گيج و مات به او نكاه كرد: منو؟!
نه ، منو! چته … چرا مثل آدمهاي منگ شدي؟ اصلأ كجا رو نگاه مي كردي؟
و چشمهايش در پي مسير نگاه چند لحظه قبل او روان شد. محمد با دستپاچگي پرسيد:
حالا چه كارم دارن؟
چيه، چرا هول كردي؟
سعي كرد خود را نبازد. نصفه نميه خنديد و شانه بالا انداخت:
-براي چي بايد هول كنم؟