دانلود رمان قایق کاغذی با لینک مستقیم و رایگان
با نور شدید آفتاب کھ باعث شده بود حسابی گرمم بشھ بیدار شدم
خیلی حرصم گرفتھ بود داشتم با خودم غرغر میکردم بھ این شانس بی نظیرم
کھ یھ دست خورد تو صورتم
مثل جن زده ھا ترسیدم و کنارمو دیدم غزل بود کھ تو اوج گرما ریلکس خوابیده بود
حرصم دوبرابر شد کولرو خاموش کرده بود رفتھ بود زیر پتو آخھ آدم انقد سرمایی
از اینکھ خوابو زھرم کرده بود خیلی کفری بودم
یھ نگاه ب کنارم انداختم و چشمم بھ پارچ آب روی میز خورد یھ لبخند خبیث زدم خوش بود
پارچ آب و تو یھ حرکت روش خالی کردم
دانلود رمان با لینک مستقیم و رایگان
فقط میتونم بگم خواست خدا بود تو خواب سکتھ نکرد
انگار آنتن ھای مغزش فعال نشده بود
گیج میزد ھمیشھ ھمینطوری بود تا یھ دقیقھ بد بیدار شدنش نمیفھمید چی ب چیھ
تا قبل اینکھ بیفتھ ب جون موھام
فرار کردم سمت اتاق خواھرم درو قفل کردم
از پشت در صدای جیغ جیغاشو میشنیدم
غزل_میکشمتتتتت دختررره ی نفھمممم اخھ جزه جیگر گرفت سکتھ میکردم کھ بی غزل میشدی اگھ شیرمو حلالت نمیکنم آوینا
اصلا عاقت میکنم دختره ی خیره سرررر
اون غر میزد من میخندیدم
عادتش شده بود مثل پیرزنا غر بزنھ
با ھمھ اینا من عاشقش بودم
از بچگی باھم بزرگ شده بودبزنھ
بعد از اینکھ آوا خواھر نازنینم تنھامون گذاشت
فقط غزل مونده بود برام
تنھا مونسم شده بود
البتھ مادر پدرمم بودن
ولی مادرم دچار افسردگی شدیدی شده بود وبرای درمان بھ آلمان رفتھ بستری بود پدرمم کنارش بود بود
امسال کنکور داده بودم
جوری خونده بودم برا رتبھ زیر ده ولی با اتفاقی کھ برا خواھرم افتاد تمام تمرکز و انگیزمو از دست دادم
غرغرای غزل تموم شده بود