دانلود رمان تجانس با لینک مستقیم
نویسنده: زیبا سلیمانی
✨ژانر: #عاشقانه
📄خلاصه:
قصهی از دل تفاوتها که به تجانسها ختم میشد دختری سرکش و جولانگر خط میزند معادلات مردی از جنس امنتیت را و سرمشق میشود برای شبهای که چراغهای روشن شهر او را فریاد میزنند و او چه مقهور میشود در این عشقی که اگرچه از سراب تفاوتها ریشه میگیرد اما به قصه همسان شدنها و تجانسها ختم میشود.
آری داستانِ تلاقی دوخط موازی را شنیدهی؟ دو خطی که در تجانسها سر خم میکنند برای یکی شدنها؟ اینجا رسم و الخط یکی شدنهاست میان تجانس اندیشهها
( شبپره)
میان وهم و تاریکیِ هوا؛ تنها چیزی که نگاهش را به آن میکشید رقصِ قطرات باران بر تیرک چراغ برقی بود که انگار قسم خورده بود تا جان در بدن دارد سیاهی شب را بشکند و به نور بکشد، ظلمات شبی را که برای او صبح نمیشد. یقهی بافتش را بالاتر کشید، نفسش را توی مشتش رها کرد و در ماشینش را باز کرد. با محاسباتی که داشتند دیگر کم کم باید سر و کله گرشا پیدا میشد. نگاهی به ساعت گردِ روی دستش انداخت و با خودش فکر کرد این چندمین شب سال است از عمری که کسی او را به انتظار ننشسته؟! پوزخندش اگرچه تلخ بود اما حقیقتی محض بود از زندگی که انگار انتظار را به او بدهکار بود.
وسواسش به بستن ساعت از همان جا شروع شده بود از اینکه بداند کسی منتظر او نیست. همین که پشتِ فرمان جا گرفت، کسی توی گوشش پچ زد:
– سوژه از موقعیت خارج شد.