دانلود رمان دختری که من باشم از ناب رمان
دانلود رمان دختری که من باشم
نام رمان :رمان دختری که من باشم
به قلم :نیلوفر۷۲
خلاصه ی از داستان رمان:
داستان در مورد پسری به نام مهرانه که یک پزشک موفقه و۳۰ سالشه و هنوز ازدواج نمیکنه تااینکه با یه دختری که به خودشو به شکل پسرها کرده بود اشنا میشه و….
صفحه ی اول رمان:
همین که گفتم! یه بار دیگه اسم زن و زن گرفتن تو این خ و نه بیارین به خداوندی خدا میرمو دیگه برنمیگردم!
خدا رو شکر دستم به دهنم میرسه که نخوام محتاج پولتون یا ارثیه یا هر کوفت وزهر مار دیگه ای باشم!
یه دفعه داغی سیلی بابا رو روی صورتم حس کردم درحالی که از عصبانیت میلرزید
گفت:پسره نمک نشناس!برو گورتو گم کن از این خ و نه تا زن نگرفتی بر نمیگردی و اگر نه هیچوقت حلالت نمیکنم هیچوقت….
پوزخندی نثارش کردم و گفتم:معلومه که میرم فکر کردی اینجا میمونم؟
با حرص به سمت در رفتم صدای هق هق مامان تو گوشم بیشتر عصبیم میکرد .
از خ و نه زدم بیرون و رفتم سمت ماشین اومدم سوارش شم
که دیدم لاستیک جلوشو پنچر کرده بودن با تمام تونم بهش لگد زدم و گفتم:بر مردم ازار لعنت!
همون طور پیاده راه افتادم نیم ساعتی طول کشید تا برسم خ و نه لباسام زیاد نبود از سوز هوا خودمو تو کتم جمع کرده بودم.
بالاخره رسیدم تو کوچه . به خاطر مسیری که طی کرده بودم یه کم اروم شدم. با خودم فکر کردم برای این که از فکر اون شب در بیام به مهسا زنگ بزنم