دانلود رمان برایم از عشق بگو (جلد دوم رمان یک بار نگاهم کن)
[caption id="attachment_1070" align="alignnone" width="512"] دانلود رمان برایم از عشق بگو[/caption]
در که باز شد صدای دست و سوت سالن را پر کزد. آر شیا و ترنج به جمعیتی که توی سالن و پذیرایی جمع شده بودند با تعجب نگاه کردند.
ماکان کنار در دست به سینهای ستاده بود و با لبخند پهنی هر دو را برانداز میکرد. وقتی نگاه متعجبان دو را دید با بدجنسی گفت:
چیه بابا. باز خوبه گفتم اینجا چه خبره.
ارشیا به جمع لبخندی زد و به ماکان گفت:
حسابت و میرسم این همه آدم و چه جوری جمع ...