نویسنده به قلم :cool girl,yalda.angel ,doni.m
خلاصه ی از داستان رمان:
ته کلاس نشسته بودم و داشتم ادامسو با ولع تمام میجویدم و در همون حال هم نقاشی نیم رخ معلم فسفه رو که حسابی هم دماغش تو افساید بودو میکشیدم که دستی روی شونهام قرار گرفت بغل دستیم شهره ل بخند کجکی زد و سر تاسفی تکون داد سرمو برگردوندم عقب و با معلم تاریخ چشم تو چشم شدم چشماش سرخ سرخ بود :خوب خانم ارمان یکبار خلاصه این قسمت درسو واسه دوستات بگو ببینم……