دانلود رمان قربانی بس است با لینک مستقیم
افرا دختری که قربانی دست درازی است، تمام سالهای زندگی اش رو روی پای خودش ایستاده و از ترس قضاوت دیگران تن به ازدواج نداده… تا اینکه معراج محتشم سرمایه گذار معرف شهر انگشت میذاره روش، روی دلش، کارگاهش و…..
نقش انگشتانش هنوز بر تنم خودنمایی می کند و ذهنم، وای از ذهنی که معصومیت را از او گرفته باشند. دیگر این فکر را تاب افکار رویایی نیست. دیگر کسی نیست که فاصله ای باشد. و دیگر فاصله ای نیست که کسی بخواهد با قدم های بلند و استوارش کم کند. دیگر امیدی نیست به آینده ای که می درخشد وقتی پشت سر را تاریکی گرفته. دیگر عدلی نیست که به امید آن پیگیر نگاه منتظری باشم.
نگاه منتظری که حالا از تو می بینم و از تو می ترسم. تو، همانی که من آرزویش را داشتم، مرا می ترسانی. که می ترسم آنی نباشم که دوست دارم و دوست دارم آنی که می خواهم باشم را تو دوست داشته باشی و حالا؛ دنیایم دور تو می چرخد و دور تویی شکل می گیرد که نقش دست هایت اصلا شبیه جای دست هایی که روی روحم مانده نیست. دست های تو پاکند و من هنوز در لجنزار دست و پا می زنم.
که شاید دست هایت می آیند و روحم را به سوی نور می برد. چشم هایت را می بینم و لبخندت را و بعد همه چیز خوب می شود. که شاید کسی، خدایی، همانی که تو به او معتقدی؛ نظری کند و من شبیه تو شوم. شبیه لبخندهایت شوم و بشوم همانی که می خواهم. همان چشم های درخشان و همان نگاه پر از عطش زندگی. شاید بشود… شاید هم…
[…] دانلود رمان قربانی بس است با لینک مستقیم برای موبایل و … […]